یادداشت تبلیغی

یاران غیر معروف امام حسین«علیه السلام» در کربلا

تاریخ انتشار:
ادیان الهی همواره از نظر توان تبلیغی و سطح گسترش، افزون بر توفیق الهی متکی بر سه چیز بودند: «تلاش‌های پیامبر آن دین»، «کمک یاران» و «همکاری مردم». برخی آیات قرآن به صراحت درباره اهمیت نقش یاران در نشر دین سخن گفته‌اند.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| یاران غیر معروف امام حسین«علیه السلام» در کربلا.

حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر احمد فلاح‌زاده 

کاری از گروه تولید محتوای معاونت فرهنگی وتبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

******
اشاره
ادیان الهی همواره از نظر توان تبلیغی و سطح گسترش، افزون بر توفیق الهی متکی بر سه چیز بودند: «تلاش‌های پیامبر آن دین»، «کمک یاران» و «همکاری مردم». برخی آیات قرآن به صراحت درباره اهمیت نقش یاران در نشر دین سخن گفته‌اند. برای مثال خداوند در آیه 14 سوره مبارکه صف درباره دعوت حضرت عیسی«علیه السلام» از مؤمنان برای یاری فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ، قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ؛ اهل ایمان، شما هم یاران خدا باشید؛ چنانکه عیسی مریم به حواریین (یاران خاصش) گفت: کی مرا در امر خدا یاری می‌کند؟ آن‌ها گفتند: ما یاران خداییم». 

دین مبین اسلام نیز از ابتدای پیدایش همواره بخشی از موفقیت خود را مرهون یارانی بود که در شرایط خاص و به‌ویژه در بزنگاه‌¬ها به یاری رسول‌خدا«صلی الله علیه و آله و سلم» شتافتند و نزد خدای متعال ارزش والایی یافتند؛ چنانکه در آیه 100 سوره توبه درباره آنان می‌فرماید: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ؛ مسلمانان با سابقه اعم از مهاجرین و انصار و كسانى كه به نیكى از آن‌ها پیروى كردند، خداوند از آن‌ها خشنود شد و آن‌ها (نیز) از او خشنود شدند و باغ‌هایى از بهشت براى آنان فراهم ساخته [است] كه نهرها از زیر درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزى بزرگ». با این حال، برخی یاران رسول‌خدا«صلی الله علیه و آله و سلم» چندان شناخته شده نیستند از جمله خَبّاب بن اَرَتّ  یا اَرْقَم بن ابی اَرْقَم  که در شمار ده نفر نخست و پیشگام در پذیرش اسلام هستند. 
قیام امام حسین«علیه السلام» در برابر حکومت ستمگر و گمراه‌کننده اموی نیز از وقایع ماندگار تاریخ اسلام است. در این حرکت تاریخی افزون بر شخص امام حسین«علیه السلام»، یاران آن حضرت نقش بسیار پررنگی ایفا کردند. برخی یاران ایشان در نوشته‌ها و منبرها از شهرت زیادی برخوردارند، اما بخشی از یاران چندان مورد اشاره نبوده‌اند و طبیعتاً اطلاعات اندکی از آن‌ها وجود دارد. در این مقاله شرح حال چند نفر از این یاران کمتر شناخته شده، اطلاعاتی از زندگی و نحوه شهادت آن‌ها بیان می‌شود. 

ویژگی یاران نهضت حسینی
یکی از اصلی‌ترین خصوصیت‌های یاران امام حسین«علیه السلام»، اخلاص و وفاداری بود. آن‌ها در تمامی شرایط دشوار و پرخطر کربلا دست از یاری امام حسین«علیه السلام» برنداشتند و هرگز احساس خستگی نکردند تا با این استقامت به شهادت رسیدند و مصداق راستین آیه 12 سوره نساء شدند: «وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا؛ و پاداش آن صبر کامل بر ایثارشان، باغ بهشت و لباس حریر بهشتی است».

از زمانی که خبر شهادت مسلم به امام حسین«علیه السلام» رسید، یاران آن حضرت در مسیر آزمایش بزرگی برای انتخاب رفتن یا برگشتن قرار گرفتند. امام حسین«علیه السلام» در منزلگاه «زباله» پس از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل و بى‌وفایى کوفیان، به همراهانش فرمود: «أَیُّهَا النّاسُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلى حَدِّ السَّیْفِ وَ طَعْنِ الاَسِنَّةِ فَلْیَقُمْ مَعَنا وَ إِلاّ فَلْیَنْصَرِفْ عَنّا؛  اى مردم! هر کس از شما در برابر تیزى شمشیر و زخم نیزه‌ها بردبار است، با ما بماند؛ و الا از ما جدا شود». در حقیقت امام«علیه السلام» با یارانش اتمام حجت کرد و به آن‌ها یادآوری نمود که این کاروان جایی برای کسب مال و مقام نیست، اما آن‌ها محکم و استوار ماندند تا هنگامی که امام«علیه السلام» در شب تاسوعا صبر و اخلاص و وفای آن‌ها را دید، فرمود: «إنّی لا أعلَمُ أصحابا أوفی بِالعَهدِ ولا خَیرا مِن أصحابی ولا أهلَ بَیتٍ أبَرَّ ولا أوصَلَ بِالرَّحِمِ مِن أهلِ بَیتی، فَجزاکمُ اللّهُ عَنّی خَیرا، ألا وإنّی قَد أذِنتُ لَکم فَانطَلِقوا فَأَنتُم فی حِلٍّ مِنّی، و هذِهِ اللَّیلَةُ سیروا بِسَوادِها فَاتَّخِذوها سِترا جَمیلاً؛ من، نه یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ دارم و نه اقوامی شایسته‌تر و محکم‌تر در خویشاوندی از اقوام خودم می‌شناسم. خدای متعال به خاطر این کارتان به شما پاداش خوبی عطا بفرماید. من به شما اجازه [رفتن] دادم. بروید که شما از جانب من آزادید. از این تاریکی شب استفاده کنید و جان خودتان را نجات دهید». یاران و اهل‌بیت امام«علیه السلام» گفتند: «لا نُفارِقُک لَحظَةً ولا یبقِی اللّهُ إیانا بَعدَک أبَدا؛  لحظه‌ای از تو جدا نمی‌شویم و خدا نکند که ما پس از تو زنده باشیم».

یاران غیرمعروف
در این بخش به معرفی برخی از یاران امام حسین«علیه السلام» که نقش پررنگی در واقعه عاشورا داشتند، اما کمتر نامی از ایشان برده شده است؛ اشاره می‌شود: 

مُسلم بن كَثیر اَزْدی
مسلم پسر كثير بن قليب صدفی ازدی از قبایل یمنی بود. کثیر، پدر وی از صحابه شمرده می‌شد. او مردی فاضل، راوی حدیث و قرآن‌شناس بود. مسلم در ماجرای جنگ‌های امام علی«علیه السلام» با ناکثین، از یاران حضرت بود که همراه ایشان در جنگ جمل حاضر شد. وی 47 سال داشت که در این جنگ جانفشانی بسیاری کرد تا اینکه از ناحیه‌ پا به وسیله تیر عمرو بن ضبة تمیمی‏ که در جبهه ناکثین می‌جنگید، زخمى و برای همیشه لنگ شد و به همین سبب به «اعرج» یعنی لنگ شهرت یافت. مسلم از مسلمانان مبارزی بود که در ماجرای دعوت امام حسین«علیه السلام» به کوفه نقش والایی داشت و در تحریص و تحریک دیگران برای همراهی با امام«علیه السلام» بسیار تلاش کرد. هنگامی که خانه سلیمان بن صرد خزاعی در کوفه کانون مبارزه شد، او نیز جزء نامه‌نگاران به اباعبدالله«علیه السلام» بود و حضرت را به کوفه دعوت کرد. در قیام مسلم بن عقیل که بخش عمده‌ای از بیعت‌کنندگان فرار کردند، او یاور وفادار مسلم بود و پس از تنها ماندن مسلم بن عقیل و به‌هم‌ریختگی در نظم یاران و شروع دستگیری‌های ابن‌زیاد، از کوفه خارج شد. با شنیدن خبر حرکت اباعبدالله الحسین«علیه السلام» تلاش کرد خود را به امام«علیه السلام» برساند.  با آنکه پیری و پای لنگ او را از جهاد معاف می‌کرد،  اما عشق یاری امام حسین«علیه السلام» پیری و لنگی نمی‌شناخت. او نزدیک کربلا به کاروان حسینی رسید و هم سفر با امام«علیه السلام» به کربلا آمد و اگر چه حدود 70 سال سن داشت، اما در استقامت در مقابل دشمن همراه دیگر یاران امام«علیه السلام» نقش ارزشمندی ایفا کرد، به یاران روحیه بخشید و در حمله اول صبح عاشورا و تیرباران سپاه امام حسین«علیه السلام» از سوی لشکر یزید به شهادت رسید.  ایشان مورد تأیید اهل‌بیت بود و از این‌رو در زیارت ناحیه و رجبیه به او سلام داده شده است: السلام علی مسلم بن کثیر الازدی.

نصر بن أبی‌نيزر، خادم امام علی«علیه السلام»
نصر از نوادگان نجاشی، پادشاه حبشه و برده شخصی از اهالی مکّه بود. امام علی«علیه السلام» به پاس خدمات پدرش نسبت به مسلمانان، او را خرید و آزاد کرد. پس از درگذشت نجاشی، مردم حبشه به مدینه و نزد او آمدند تا او را که تنها بازمانده ذکور خاندان نجاشی بود، برای پادشاهی به حبشه ببرند. او نپذیرفت و گفت: «چرا باید پادشاهی بر شما را که مسلمان نیستید، بپذیرم؛ در حالی که الان خدای متعال بر من منت نهاده است و مسلمان شده‌ام».  نصر بعدها در شمار شیعیان و یاوران امام علی«علیه السلام» در آمد و در نخلستان آن حضرت کار می‌کرد. او در خدمت اميرالمؤمنين«علیه السلام» بود و ماجرای وقف مزرعه «عین ابی‌نیزر» و «بغبغیه» توسط امام علی«علیه السلام» را چنین نقل کرده است:

روزی على«علیه السلام» نزد من آمد. من در مزرعه‌اى به نام «عين ابى‌نيزر» و «بغيبغه» مشغول به کار بودم. آن حضرت فرمود: «غذا دارى؟». عرض كردم: «غذایى است كه براى شما نمى‌پسندم. حلوایى با پی (دنبه) بدبو درست كرده‌ام». فرمود: «بياور». خود نیز برخاست و به طرف نهر آب رفت. دست‌هايش را شست و سپس غذا خورد. بعد از غذا، پی (چربی) به دست ایشان چسبیده بود. رفت و دست‌‌هایش را با شن شست تا روغن پی از دست‌شان پاک شد. سپس دست تَرَش را روى شكمش كشيد و فرمود: «كسى كه شكمش او را وارد آتش كند، خداوند او را از رحمتش دور خواهد كرد». آنگاه كلنگ را برداشت و به ميان چاه رفت و پیوسته كلنگ ‏زد تا آب كمى از چاه بيرون آمد. پيشانی‌اش عرق كرده بود. عرق را پاك كرد و دوباره به ميان چاه رفت. نفس نفس مى‌زد و کار می‌کرد تا آنکه آبی به اندازه گردن شتر از  آن چاه بیرون زد. وقتی چشم امام«علیه السلام» به این آب افتاد، فرمود: «خدا را گواه مى‌گيرم كه اينجا را وقف کردم و به عنوان صدقه جاریه قرار دادم». سپس برگه‌ای آورد و نوشت: «بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما تصدّق به عبدالله علی أميرالمؤمنين، تصدّق بالضيعتين بعين أبی‌نيزر و البغيبغة على فقراء أهل المدينة و ابن‌السبيل ليقی بهما وجهه حرّ النار يوم القيامة لا تباعا و لا توهبا حتى يرثهما الله و هو خير الوارثين إلا أن يحتاج إليهما الحسن و الحسين فهما طلق لهما و ليس لأحد غيرهما؛به نام خدای بخشنده مهربان. این چیزی است که بنده خدا على بن ابی‌طالب آن را وقف کرده است. وقف کردم هر دو مزرعه ابی‌نیزر و بغیبغه را بر فقراى مدينه و در راه‌ماندگان تا با این وقف از آتش جهنم در امان باشم. این دو مزرعه قابل فروش و بخشش نیستند تا زمانی که قیامت شود و همه چیز به خدا برسد که او بهترین میرا ث‌بر است. اما اگر حسنين نيازى به آن‌ها پيدا كنند، در این صورت ملك آن‌ها خواهد بود و ديگران در آن حقی ندارند».  

این ماجرا گویای اهمیت وقف از نظر اهل‌بیت است. پس از به حکومت رسیدن معاویه، وی کوشید این وقف‌ها را از امام حسین«علیه السلام» به سبب بدهی که در آن زمان داشت، به قیمت 200 هزار دینار بخرد، اما آن حضرت نپذیرفت و فرمود: «پدرم این‌ها را وقف کرده است تا در روز قیامت از ثواب آن برخوردار باشد و من آن‌ها را نمی‌فروشم».  

نصر بن ابى‌نيزر پس از شهادت امام على«علیه السلام» و امام حسن«علیه السلام»، به امام حسين«علیه السلام» پيوست و همراه حضرت از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا رفت. در كربلا نیز جزو یاران سواره بود. در شروع جنگ و حمله سراسری سپاه ابن‌سعد، اسبش را کشتند و او را نیز به شهادت رساندند.  

ای هواخواهان جان‌باز حسین
        هم‌دم و هم‌راه و هم‌راز حسین

ای ز جان‌ بگْذشتگان کربلا
        ای به خون ‌آغشتگان کربلا

ای نکرده در وفا از جان، دریغ
        جان سپر کرده به پیش تیر و تیغ

مرحبا، پروانگان سوخته
        بهر آن شمعی که حق افروخته

اَسلَم بن عَمرو 
اسلم، از خادمان ترک و نزد امام حسن«علیه السلام» بود. پس از شهادت ایشان، امام حسین«علیه السلام» او را از فرزندان امام حسن«علیه السلام» خرید و به امام سجاد«علیه السلام» هدیه کرد.  اسلم خواندن و نوشتن می‌دانست و از آنجا که خطی خوش داشت و مورد اعتماد امام«علیه السلام» بود، از طرف حضرت مأمور شد تا نامه‌های امام«علیه السلام»را بنویسد.  وی که در مکتب امام حسین«علیه السلام» پرورش یافته بود، از یاران باوفایی بود که از مدینه تا مکه و سپس کربلا همراه کاروان امام«علیه السلام» حرکت کرد و هیچ سخنی مبنی بر ناپایداری از او ثبت نشده است. وى قارى قرآن و داناى به زبان عربى نیز بود. روز عاشورا از امام«علیه السلام» اجازه گرفت تا به میدان برود. رجزی  که او در میدان خواند، معنای عمیقی داشت که برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.

البحر من ضربی وطعنی يصطلی
        والجو من سهمی ونبلی يمتلی

اذا حسامی فی يمينی ينجلی
        ينشق قلب الحاسد المبخل ‏

دريا از ضربات شمشير و نيزه‌ام متلاطم و فضا از تير و پيكانم پر می‌شود. آن‌گاه كه دست و شمشيرم به حركت در آيد، قلب حسود از بيم مى‌شكافد. 
برخی دیگر این شعر حماسی را در میدان کربلا نیز به او نسبت داده‌اند که بسیار پر معنی است:
أَمِيرِی حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الْأَمِيرُ
        سُرُورُ فُؤَادِ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ

عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَالِدَاهُ
        فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظِير

پيشوايم، حسين«علیه السلام» است و چه امام خوبی است. خوشحال‌كننده دل و قلب پيامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» بشارت‌دهنده و هشداردهنده است. على«علیه السلام» و فاطمه«سلام الله علیها»، پدر و مادر اويند. چه کسی می‌تواند مثل او این افتخار را داشته باشد؟ 
اسلم بن عمرو در میدان کارزار کربلا آنقدر جنگید تا به دلیل فراوانی زخم‌ها، تاب و توانش را از دست داد و بر زمین افتاد. در همان حال که داشت جان می‌داد، به امام«علیه السلام» اشاره کرد. امام«علیه السلام» آمد و صورت بر صورتش گذاشت و گریه کرد. اسلم چشمش را باز کرد و تبسمی کرد و گفت: «چه افتخاری بالاتر از اینکه حسین«علیه السلام» صورتش را بر صورت من نهاد». این را گفت و شهید شد. 

بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی 
وی از شیعیان و ارادتمندان خاص اهل‌بیت پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم»و از تابعین و یاران امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین«علیه السلام» بود. وی از خاندان بنی‌مشرق از قبیله هَمْدان (اهل یمن) و ساکن کوفه بوده است. مورخان از او با لقب سیدالقّراء «بزرگ قاریان» روزگار خویش یاد کرده‌اند که به بسیار قرآن خواندن وی اشاره دارد. او فرد دانایی بود و کتاب القضایا و الاحکام به او منسوب است که مطالب آن را از قول امیرالمؤمنین علی«علیه السلام» و امام حسن«علیه السلام» نوشته بود. مامقانی این کتاب را از اصول (کتاب‌های فقهی) معتبر شیعه دانسته است. او از قاریان مسجد کوفه و مفسری پرهیزگار و نیز از بزرگان قبیله همدان و ساکن شهر کوفه بود. وقتى بُرير از ماجراى حركت امام حسين«علیه السلام» آگاه شد، از كوفه رهسپار مكه شد تا به آن حضرت بپيوندد و از مكه به همراهى امام«علیه السلام» صدها کیلومتر را طی کرد تا به كربلا آمد.  هنگامی که حرّ بن یزید ریاحی امام حسين«علیه السلام» را در تنگنا قرار داد، حضرت ياران خويش را گرد آورد و براى آنان خطابه‌اى ايراد كرد و فرمود: 

إنّ هذهِ الدُّنيا قَد تَغَيَّرَت و تَنَكَّرَت و أدبَرَ مَعروفُها، فلَم يَبقَ مِنها إلاّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الإناءِ و خَسيسُ عَيشٍ كالمَرعى الوَبيلِ. ألاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ و أنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى عَنهُ، لِيَرغَبِ المُؤمنُ في لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا، فإنّی لا أرَى المَوتَ إلاّ سَعادَةً و لا الحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلاّ بَرَما؛ به راستى كه اين دنيا دگرگونه شده و چهره عوض كرده و خوبى‌هايش پشت كرده و رفته است و از آن، جز ته‌مانده‌اى همچون ته‌مانده آبى در ظرفى و اندك عيشى همانند چراگاهى آفت‌زده باقى نمانده است. آيا نمى‌بينيد كه به حق عمل نمى‌شود و از باطل نهى نمى‌شود؟ به راستى كه مؤمن بايد به [مرگ و] ديدار خدا روى آورد. پس من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمگران را جز رنج و ملال نمى‌بينم.

سپس دو نفر از یاران حضرت برخاستند و در دفاع از امام«علیه السلام» مطالبی گفتند. آن‌گاه برير برخاست و گفت: «اى فرزند رسول‌خدا! خداوند بر ما منت نهاده است كه در ركاب شما بجنگيم و در راه دفاع از تو، اعضاى بدنمان قطعه ‏قطعه شود تا جدّت روز قيامت ما را شفاعت نمايد. مردمى كه فرزند دختر پيامبرشان را به قتل رسانند، روى رستگارى نخواهند ديد؛ واى بر آن‌ها! چگونه خدا را ملاقات خواهند كرد، اف بر آنان! آن روز كه با غم و اندوه و آه و فغان به سوى آتش جهنم فرا خوانده مى‌شوند».   

هنگامی كه تشنگى خیمه اباعبداللّه الحسين«علیه السلام» به اوج خود رسيد، برير از آن حضرت اجازه خواست با مردم سخن بگويد. حضرت نیز به او اجازه داد. برير نزديك سپاه دشمن آمد و فرياد زد: «ای مردم! خداوند، محمد«صلی الله علیه و آله و سلم» را به حق مژده‌دهنده و بيم‌آور برانگيخت كه با اذن خدا مردم را به سوى حق فراخواند و مشعلى فروزان فرا راه آنان بود. اكنون آب فرات را ملاحظه كنيد كه همه حتی حیوانات بيابان از آن استفاده مى‌كنند، ولى همين آب را به روى فرزند رسول‌خدا«صلی الله علیه و آله و سلم» بسته‌ايد. آيا پاداش محمد«صلی الله علیه و آله و سلم» همين است؟». در پاسخ گفتند: «برير زياد سخن مى‌گويى. بس كن. به خدا سوگند! حسين تشنه خواهد ماند». امام«علیه السلام» به برير فرمود: «با اينان سخن مگو».                          
هنگامی که جنگ آغاز شد، يزيد بن معقل با برير بن خضير جنگ تن به تنی انجام داد و بریر با شمشیر ضربه بسیار محکمی بر سر یزید وارد کرد که کلاه‌خود یزید شکافته شد و ضربه بر سرش نشست و از پای درآمد.  بریر چنان شجاعانه جنگید که از مبارزه تن به تن با او عاجز شدند و هنگامی با یکی از دشمنان گلاویز شده بود، كعب بن جابر عمرو أزدى از پشت به او حمله کرد. یکی از دوستان کعب به او گفت: «اين شخص، همان برير بن خضير قارى قرآن است كه در مسجد به ما قرآن مى‌آموخت. می‌خواهی او را بکشی؟»، ولى او توجهی نکرد و با نيزه به بریر حمله كرد و آن را بر پشت او فرو برد و سپس با شمشير بر او ضربه‌اى وارد کرد تا اينكه به فيض شهادت نايل شد.  وقتی کعب (قاتل) به کوفه برگشت، خواهرش به او گفت: «تو به جنگ پسر رسول‌خدا«صلی الله علیه و آله و سلم» رفتی و بُریر استاد بزرگ قرآن را کشتی. به خدا که دیگر با تو سخن نخواهم گفت». 
آه از آن ساعت که او بی‌یار مانْد
        بازوی مردافکنش از کار مانْد

یار می‌جُست و نبُد با او کسی
        غیر پیکانش، نه در پهلو کسی

آه از آن ساعت که آمد بر زمین
        ناز‌ پرورد رسول از پشت زین

از شما یک تن نبود آن جای‌‌‌گاه
        کز جفای دشمنش دارد نگاه

موفقیت و نشر پیام‌های عاشورا، مدیون کمک‌های خالصانه یاران امام حسین«علیه السلام» بود که در سخت‌ترین شرایط که دیگر پای جان در میان بود؛ از امام«علیه السلام» جدا نشدند و علی‌رغم تبلیغات وسیع امویان علیه امام«علیه السلام»، هرگز اندکی در حقانیت حضرت شک نکردند. 

فهرست منابع
1.    ابن‌شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب«علیه السلام»، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و محمد حسین آشتیانی، قم: نشر علامه، بی‌تا.
2.    ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، چاپ سوم، قم: جامعه مدرسین، 1417ق. 
3.    امین، سید محسن، أعيان الشيعة، بیروت: دار التعارف‏، 1403ق.
4.    بلاذری، احمد بن یحیی، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، الطبعة الاولی، بيروت: دارالفكر، 1417ق.
5.    حائری شیرازی، سید عبدالمجید، ذخيرة الدارين فيما يتعلق بمصائب الحسين«علیه السلام» و اصحابه، قم: زمزم هدايت‏، بی‌تا.
6.    حموی، عبدالله بن یاقوت، معجم البلدان، الطبعة الثانیة، بيروت: دار صادر، 1995م.
7.    خزاعی، علی بن محمد، تخريج الدلالات السمعية، چاپ دوم، بیروت: دار الغرب الإسلامى‏، 1419ق.
8.    رستم‌نژاد، مهدی و سعید داودی، عاشورا؛ ريشه‏‌ها، انگيزه‏‌ها، رويدادها، پيامدها، زیر نظر آيت‌الله العظمى مكارم شيرازى، قم: مدرسه امام على بن ابى‌طالب«علیه السلام»، 1388ش.
9.    سماوی، محمد، إبصار العين فی أنصار الحسين«علیه السلام»، تحقیق محمدجعفر طبسی، قم: مرکز الدراسات الإسلامية لممثلية الولي الفقية في حرس الثورة الإسلامية، 1377ش. 
10.    طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقيق محمد أبوالفضل ابراهيم، الطبعة الثالثة، بيروت: دارالتراث، 1387ق.
11.    کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الإمام أميرالمؤمنين على بن أبى‌طالب«علیه السلام»، چاپ اول، قم: مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1412ق‏.
12.    مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی احوال الرجال، نجف: المطبعه الحیریه، ۱۳۵۲ق.
13.    منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفين، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، الطبعة الثانیة، القاهرة: المؤسسة العربية الحديثة، 1382ق، افست قم: منشورات مكتبة المرعشى النجفى، 1404ق.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.