شهید بهشتی و آسیب‌شناسی تربیت دینی

تاریخ انتشار:
بي‌شك پرداختن به بحث تربيت ديني وآسيب‌شناسي آن ضروري است، زيرا تربيت ديني از آثار و فوايد متعددي برخوردار است و در...
نویسنده: محمود فتح آبادی
نام نشریه: سایت چشمه (مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی

بي‌شك پرداختن به بحث تربيت ديني وآسيب‌شناسي آن ضروري است، زيرا تربيت ديني از آثار و فوايد متعددي برخوردار است و در جامعه امروزي، جوانان و نوجوانان را از افتادن درپرتگاه‌ها وكمينگاه‌ها مصون مي دارد.

چكيده

مقاله حاضر جستاري است در خصوص بيان اهميت وضرورت تربيت ديني وآسيب‌شناسي آن از ديدگاه آيت‌الله شهيد دكتر بهشتي به عنوان شخصيتي كه در دو نهاد روحانيت وآموزش و پرورش خدمت كرده وخود تربيت يافته مكتب اسلام است. در تعريف تربيت ديني آمده است:

"تربيت ديني مجموعه‌اي از تلاش‌ها و اقدامات وزمينه‌سازي‌ها براي ايجاد دگرگوني در فكر و عمل است كه منطبق با آن فكر وعمل و داراي جنبه‌هاي موضع‌گيرانه براساس آن باشد. تربيت ديني يعني رسيدن به تزكيه، فلاح ورستگاري".

بي‌شك پرداختن به بحث تربيت ديني وآسيب‌شناسي آن ضروري است، زيرا تربيت ديني از آثار و فوايد متعددي برخوردار است و در جامعه امروزي، جوانان و نوجوانان را از افتادن درپرتگاه‌ها وكمينگاه‌ها مصون مي دارد. بديهي است تربيت ديني بدون مرتفع كردن آفات وآسيب‌هاي موجود مقدور نخواهد بود.

در اين نوشتار آسيب‌هاي تربيت ديني، از منظرشهيد بهشتي در ابعاد وحوزه‌هاي گوناگونِ از جمله زمينه‌ها و محيط، منابع، محتوا، مربيان و روش‌ها، بررسي شده و هر   يك از اين حوزه‌ها به‌طورجزئي‌تر مورد تحليل قرارگرفته‌اند. براي رسيدن به تربيت‌ديني به همان ميزان كه برنامه‌ريزي لازم وضروري است، آسيب‌شناسي ورفع موانع نيز ضرورت دارد و با وجود موانع نمي‌توان به هدف تربيت‌ديني فراگيران رسيد. مقاله حاضر كوششي است درجهت پاسخگوئي به اين سئوالات :۱- اهميت تربيت ديني چيست؟۲- از نظر دكتر بهشتي موانع وآفات تربيت ديني كدامند؟۳- از نظر وي نقش وسهم عوامل مؤثر يا بازدارنده تعليم وتربيت ديني كدام است؟

درتهيه مقاله از روش مطالعه كتابخانه‌اي با جامعه آماري ۳۳ كتاب ومقاله استفاده شده و  وساختار مقاله نيز بدين شكل است كه اولاً به بيان اهميت تربيت ديني پرداخته و سپس ضمن آسيب‌شناسي آن در حيطه‌هاي گوناگون، مطالب، جمع‌بندي و راهكارهائي ارائه شده‌اند.   

واژگان كليدي:

تربيت ديني، شهيد بهشتي(ره)، عصر حاضر، آسيب‌شناسي تربيت‌ديني،حوزه‌هاي تربيت‌ديني

مقدمه

بي شك انسان بدون تربيت ديني وتهذيب به سعادت نخواهد رسيد  و انساني كه به كمال و سعادت نرسد، دنيا وآخرتش تباه و براي جامعه خود، عضوي خنثي يا حتي مضر است، از اين رو مهم‌ترين رسالت نظام اسلامي و از آن جمله نظام آموزش و پرورش يا تعليم وتربيت ، تربيت ديني فراگيران، دانش آموزان ومربياني است كه مي‌خواهند درآينده به ايفاي نقش بپردازند؛ لذا به همان ميزان كه برنامه‌ريزي براي تعليم، تربيت و رشد ديني و اسلامي فراگيران، مهم وحياتي است،آسيب‌شناسي فرايند تعليم وتربيت نيز ضرورت دارد، زيرا بازشناسي آفت‌ها وخطرات موجود بر سر راه ودفع آنها، بهبود نظام تعليم وتربيت ديني را درنسل‌هاي آتي درپي خواهد داشت، بنابراين درمسير آسيب‌شناسي فرايند تربيت ديني، بايد از نظرات اساتيد ومتوليان امر تعليم وتربيت و كساني كه دراين راه صاحب‌نظر هستند، بهره جست.

بي‌شك بررسي نظرات آيت‌الله شهيد بهشتي پيرامون آسيب‌شناسي تربيت ديني به عنوان شخصيتي كه نه تنها صاحب انديشه ديني كه تربيت‌يافته دين به معناي تمام است و ساليان متمادي، هم دركسوت روحاني و هم به عنوان متولي امر تعليم وتربيت در نهاد آموزش وپرورش، از نزديك با واقعيت‌ها مواجه بوده است، مي‌تواند در اين زمينه، كمك شاياني باشد.

انگيزه من براي نگارش اين اثرمتفاوت وتحقيق پيرامون نظرات شهيد بهشتي درباره آسيب‌هاي موجود بر سرراه تربيت ديني اين بود كه به عنوان عنصري بسيار كوچك درآموزش وپرورش، آن هم در مسئوليتي چون مربي تربيتي، مي‌خواستم چراغي را فرا روي مربيان تربيتي بيفروزم و با توجه به فراخوان ارزنده شهداي هفتم تير، فرصت را غنيمت شمردم. درخصوص طرح مسئله و هدف نگارش بايد گفت كه اين مقاله سعي دارد به ۳ سئوال اصلي در زمينه تربيت ديني پاسخ بدهد:

۱- تربيت ديني يعني چه و از چه اهميت وجايگاهي برخوردار است؟

۲- از ديدگاه شهيد بهشتي، موانع و آسيب‌هاي تعليم وتربيت ديني كدامند؟  

۳- از منظر آيت‌الله شهيد بهشتي، نقش عوامل مؤثر يا بازدارنده تربيت ديني كدام است؟

روشي كه در تدوين اين نوشتار به كار برده شده است،روش مطالعه كتابخانه اي بوده كه ضمن اين روش، نگارنده، از جامعه آماري ۳۳جلد كتاب و مقاله معتبر بهره جسته كه جاي دارد براي صاحبان اين آثار طلب خير گردد. ساختار اين مقاله بدين صورت است كه در ابتدا به بيان تعريف تربيت ديني و ذكر اهميت و ضرورت آن ، مخصوصاً در عصر حاضر پرداخته شده  و با استفاده از آثار و بيانات شهيد بهشتي، تربيت ديني در حيطه‌هاي گوناگون، آسيب‌شناسي شده و در پايان نيز ضمن جمع‌بندي، راهكارهايي ارائه گرديده است. اميد است توانسته باشم حق مطلب را آن گونه كه شايسته است، ادا نموده واز رهنمودهاي اساتيد وصاحب‌نظران عزيز بهره جويم و از خداوند متعال شادي روح استاد فرزانه شهيد بهشتي(ره) وتوفيق تمام خدمت‌گزاران به نظام تعليم وتربيت ديني را مسئلت دارم.

الف:«كليات»

۱- تعريف تربيت ديني :

براي رسيدن به تعريفي کامل از تربيت ديني بهتر است ابتدا به تعريف تربيت بپردازيم و بعد از آن دين را تعريف کنيم . در تعريف تربيت مي‌گوئيم:

« تربيت عبارت است از فراهم کردن زمينه‌ها و عوامل براي به فعليت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهاي انسان در جهت مطلوب »[۱]

در تعريف دين نيز مي‌گوئيم:

« مجموعه تعاليم و دستورات نشات گرفته از خدا که از طريق وحي به پيامبرش ابلاغ شده تا به گوش مردم برساند وآنها را وادار به رعايت و عمل کند. بر اساس باور ما،  تعاليم و دستورات الهي از يک سو نظام حيات فردي و اجتماعي ما را در دنيا سر و سامان مي دهند و از سوي ديگر تامين‌کننده سعادت ما در دو جهان هستند.» [۲]

تربيت ديني يعني شكوفائي استعدادهاي انسان در جهت مطلوب که نشأت گرفته از دستورات خدا ، پيغمبر و ائمه و هدف آن به کمال رساندن و سعادت بشر و تغيير رفتارها بر اين اساس ، ملاک و معيار است.  

تربيت ديني يعني رسيدن به تزکيه و نتيجه آن چيزي نيست جز فلاح و رستگاري. آنجا که خداوند متعال مي فرمايد: «قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها » [۳] «آنکه خويشتن را تزکيه کند، رستگار است و آنکه خويشتن را غوطه ور در معاصي کند، نوميد و مايوس است.»

در جاي ديگري در تعريف تربيت ديني چنين آمده است :

«غرض از تربيت ديني مجموعه‌اي از اقدامات و تلاش‌ها و زمينه‌سازي‌ها براي ايجاد دگرگوني در فکر و عمل منطبق بر آن فکر و عمل و داراي جنبه‌هاي موضع‌گيرانه بر اساس آن است.» [۴]

۲- ضرورت تربيت ديني براي مربيان:

قبل از آنكه به آسيب‌شناسي تربيت ديني بپردازيم و ديدگاه شهيد فرزانه آيت‌الله بهشتي را دراين خصوص بيان كنيم، بهتر است ضرورت تربيت ديني را تبيين كنيم. بشر به دين نياز قطعي دارد و انسان ناآشناي تازه‌وارد به عرصه حيات، بدون مذهب نمي‌تواند به حل و فصل مشکلات شخصي و اجتماعي خود توفيق يابد. مذهب نشان‌دهنده راه زندگي و عامل اعتماد و ايمان و گام‌برداري به سوي سعادت است. به گفته روان‌کاوي صاحب نظر: «دينداري و ايمان، يک ضرورت است از آن بابت که ايمان ستوني است که ما را در طوفان‌ها از افتادن و مغلوب شدن نگاه مي‌دارد. کسي که مذهب ندارد، همچون غريقي است که مدام در درياي شک و ترديد و بلاتکليفي دست و پا  مي‌زند، هر روز و هرساعت عقيده‌اي دارد و با خود و طبيعت و اهل دنيا پيوسته در جدال و کشمکش است.»[۵]

۱- شكوهي يكتا(۱۳۷۳)،ص۷)

۲- قائمي(۱۳۷۴)،ص۱۳

۳- شمس،آيات۸و۹

۴- كارشناسي تربيت سياسي اجتماعي(۱۳۷۶)،صص۲۳-۲۷

۵- كارشناسي تربيت سياسي اجتماعي(۱۳۷۶)،صص۲۳-

و نيز در ضرورت تربيت ديني بايد گفت:

ازمهم‌ترين ويژگي‌هاي فطري کودکان در بعد شناختي ، کنجکاوي و جستجوگري است. اين کنجکاوي و رفتارجستجوگرانه، زمينه خداجويي را در درون كودك، نهادينه مي‌كند، به همين دليل احساس مذهبي، کمال‌جويي، معادانديشي، نگرش جاودانگي و فطرت عاشقانه در كودكان كنجكاو بيش از ديگران است. توجه به اين نكته ضرورت دارد كه آنچه كه خدا، پيامبر و اولياء به عنوان دين برآن تأكيد دارند، با فطرت انسان منطبق است و درصورت اذعان به اين حقيقت که انسان فطرتا موجودي است خداجو و برنامه‌ها و دستورالعمل‌هاي ديني نيز جملگي بر اساس نيازهاي فطري ، سلامت جسم، بهداشت فردي و اجتماعي و رشد و تعالي شخصيت انسان استوارند، مي‌بايست به تربيت ديني به عنوان يك ضرورت معترف بود.

۳- آثار و فوايد تربيت ديني:

بي‌شك با اذعان داشتن به آثار وفوايد تربيت ديني، بهتر و مصمم‌تر مي‌توان آن را آسيب‌شناسي كرد، لذا اگر بخواهيم به اين مهم بپردازيم، بايست آن را به‌تنهايي و به عنوان يك موضوع تحقيقي وپژوهشي بيان كنيم، ولي دراينجا به همين مختصر توضيح بسنده مي‌كنيم كه:

«دينداري و تربيت ديني داراي آثار و فوايد عظيمي در حيات فردي و اجتماعي است . دنياي امروز به‌رغم پيشرفت‌هاي حيرت‌انگيزي که در زمينه ارتباطات، تکنولوژي، توسعه علمي و اقتصادي و ... در آن صورت گرفته، نه تنها امنيت و آرامش روحي و رواني را به دست نياورده، بلکه بر فشارهاي رواني، روحي و ترس و احساس ناامني و اضطراب بشريت نيز افزوده است. در اينجاست که: «تربيت ديني و دينداري مي تواند عامل کنترل اضطراب، احساس ناامني‌ها و وسيله‌اي براي ايجاد آرامش باشد.»دين و تربيت ديني«در زمينه فلسفه حيات و چگونگي زندگي، به آدمي آگاهي‌هاي قانع کننده‌اي مي‌دهد. کيفيت حيات آن جهان را تنها دين مي‌تواند توجيه و آدمي را بدان هدايت کند. اميد به پاداش همه جانبه براي اعمالي را که در اين سرا، پاداش لازم براي آنها را به دست نياورده‌ايم، به ما مي‌دهد و اين خود موجب رغبت و شوق به کار است. ترس از کيفر و حساب سخت سراي ديگر، خود عاملي کنترل‌کننده براي آدمي است و در نهايت، دين اين اطمينان و باور را در آدمي به وجود مي آورد که آفرينش بر اساس هدفداري و حساب و نقشه و قدر و ميزان و قضا خلق شده است.»[۱]

۱-همان

۴- اهميت تربيت ديني در عصر حاضر:

 بااندكي تأمل دراوضاع و احوال زمان معاصر و وجود پرتگاه‌ها، زمينه‌هاي انحراف، حيله‌ها ونقشه‌هاي دشمنان ديرينه و… به‌خوبي به اهميت تربيت ديني فرزندان و دانش‌آموزان پي خواهيم برد. در خصوص اهميت  تربيت ديني در عصر حاضر بايد بگوييم:

«تبليغ و زمينه‌سازي براي تربيت ديني و تثبيت و تقويت آن در طي نسل‌ها، امري مهم و ضروري بوده و در عصر ما و براي نسل حاضر، به دلايل بي‌شماري، ضروري‌تر و  بااهميت‌تر هم هست. برخي از اين دلايل عبارتند از:  

۱- توسعه و گسترش جرائم در جهان. طبق آمار رسمي، تنها در کشور آمريکا، در فاصله ۵۰ سال اخير، جرائم ۱۷۶۰ برابر شده و در کشور هاي ديگر نيز وضع از آن بهتر نيست.

۲- توسعه خطر اعتياد به صور گوناگون استعمال هروئين، مرفين، حشيش و... و با همه مراقبت‌ها و کنترل‌ها در کشور‌ها و حتي در مملکت ما، خطر همچنان رو به گسترش است.

۳- توسعه تبليغات دشمن در عرصه جهاني براي فاسد کردن نسل جوان که جلوه‌اي از  آن را در تهاجم فرهنگي مي‌بينيم و نيز تلاش دشمن براي بي‌ريشه کردن نوجوانان و جوانان از طريق سرکوبي اسلام و به‌ويژه تشيع.

۴- سوء استفاده از مذهب‌پذيري مردم و القائات وارونه از طريق مکتب‌ها و فلسفه‌هاي خطرآفرين .

۵- شک و ترديدها در زمينه  مذهب که از خصايص دوران نوجواني است. 

۶- وجود زمينه براي دستيابي به بي‌قيدي‌ها و احساس رهايي در نوجوانان که مي‌تواند   وسيله‌اي براي سوء استفاده دشمنان باشد.

۷- نياز نسل جوان به پناهگاهي امن و مطمئن که در تنگناهاي رواني و عاطفي و حتي اجتماعي بدان تمسک جويد.  

۸- نياز به تعديل خودپرستي‌ها و خود محوري‌ها که در سنين پايان کودکي و دوران نوجواني بروز مي‌كنند.  

۹- سادگي و زودباوري نسل جوان که در مورادي شرآفرين است.

۱۰- ايجاد قيد و بند و کنترل براي اعمال هواي نفس و شرور و مطامع در همه مراحل حيات به‌ويژه دردوران نوجواني.  

۱۱-در بند کردن شعله غريزه که آتش است و در جاي مناسب خودگرم مي‌کند و در صورت عدم تناسب، آتش  بر پا مي‌کند.

 در دنياي امروز، مذهب اصيل‌ترين وسيله براي رشد بشر و مطئمن‌ترين راه براي رسيدن به کمال مطلوب است و ما زمينه و شرايطي مطمئن‌تر از آن براي زندگي نداريم.»[۱]

ب:«آسيب شناسي تربيت ديني از منظر شهيد بهشتي(ره)»          
اكنون با توجه به مطالب بيان شده ، مخصوصاً ضرورت تربيت ديني در عصر حاضر، برآنيم تا آن را ازديدگاه شهيد بهشتي(ره) آسيب‌شناسي كرده و راهكارهاي ارائه شده وي را بازخواني كنيم. با توجه به تاثير عوامل متعدد در تربيت ديني از جمله خانواده، محيط، روش‌ها، مربيان و... و وجود آسيب‌هاي موجود درهر زمينه، شهيد بهشتي استادانه اين آسيب‌ها را بررسي، معرفي وارائه طريق نموده است. اين رهنمود ها كه در هر زماني كارايي لازم را دارند؛ در اينجا بررسي و تحليل شده‌اند:

۱-همان

۱- آسيب‌هاي تربيت ديني ناشي از زمينه ها ومحيط:

رسيدن به دين باوري و دستيابي به تربيت ديني، نتيجه  عملكرد تمام دستگاه‌هاي فرهنگي تربيتي ازجمله: خانواده، مدرسه، دوستان، همسالان، رسانه‌ها ونهادهاي اقتصادي، سياسي و... در توازي با محيط اجتماعي است. عمل به ايده‌هاي ديني واسلامي  ونمود آن در برنامه‌ريزي‌ها وتصميم‌گيري‌هاي عوامل مذكور، زمينه‌ساز وتسهيل‌كننده تحقق هدف‌هاي تربيت ديني است. همچنين عدم پايبندي يا كاركردهاي نامطلوب آنها، مانعي جدي وخطرساز، فرا روي مخاطبان تربيتي قرار مي‌دهد.

شهيد بهشتي به تناسب اهميت موضوع، به طرح تك‌تك اين عوامل پرداخته و در مورد هر يك رهنمودهايي را به ارمغان آورده است كه توجه بدانها مي‌تواند مربيان ومتوليان امر تعليم و تربيت را در رسيدن به تربيت ديني مربيان ياري نمايد. اكنون به بحث پيرامون هر يك از دستگاه‌ها وعوامل تربيتي وآسيب‌شناسي آنها از منظرشهيد بهشتي مي‌پردازيم.

الف:آسيب‌هاي ناشي از خانواده:

اگر خانواده رسالت تربيتي خود را به‌نحو مطلوب انجام دهد، در تربيت ديني فرزندان وآينده‌سازان وفي‌الواقع نسل آينده بسيار موفق خواهد بود؛ به همان ميزان اگر نسبت به وظايف خود سهل‌انگار وبي‌تفاوت باشد، به تربيت ديني، آسيب مي‌رساند، لذا دراينجا به آسيب‌هايي كه از جانب خانواده، تربيت ديني فرزندان را تهديد مي‌كند اشاره مي‌نماييم:

الف)۱- عدم توجه به نيازهاي جسمي:

خانواده به عنوان اولين كانون رشد وتعالي، بايد زمينه‌هاي پرورش ابعاد جسمي وروحي فرد را فراهم سازد. ضرورت رفع نيازهاي جسمي فرزندان از آن جهت از منظر شهيد بهشتي پراهميت است كه: «بسياري از مشكلاتِ آموزش و يادگيري، به سوءتغذيه، بيماري اندام‌ها ودستگاه‌هاي بدن دانش آموزان برمي‌گردد. از جمله بيماري دستگاه گوارش يا اندام‌هاي چشم وگوش.»[۱] لذا با توجه به ضرب‌المثل: «عقل سالم در بدن سالم است.»، بايد به اين مسئله اهميت خاصي داد. در نگاه شهيد بهشتي، بي‌توجهي به نيازهاي جسمي از سوي خانواده‌ها مي‌تواند ناشي ازفقر فرهنگي واقتصادي آنها باشد كه متأسفانه اين، خود زمينه‌هاي آسيب‌هاي گوناگون را فراهم مي‌كند:

«خانواده‌اي است از نظر اقتصادي با درآمد كم، از نظروقت و فراغت پدر و مادر با فراغت و وقت كم و محدود، از نظر امكانات تأمين حداقل خوراك وپوشاك وفرهنگ وبهداشت براي بچه ها،كم بضاعت. در چنين خانواده‌اي فرزندان دچار آسيب‌هاي گوناگون جسمي، رواني، اخلاقي وتربيتي مي‌شوند.»[۲]

۱-حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۸۰

۲-بهداشت وتنظيم خانواده،ص۱۶،به نقل از:دلبري(بي تا)ص

الف)۲- بي‌توجهي به نقش الگويي خانواده:

فطرت كودك و نيازهاي او سبب مي‌شود كه ارتباط چشمگيري با والدين  داشته باشد وهمين ارتباط موجب مي‌گردد كه والدين به عنوان يك الگو براي فرزندان مطرح باشند وكودك مرتباً رفتار آنها را ببيند و به دليل علاقه به آنها و ميل به همرنگ شدن با آنها، از ايشان تبعيت كند. به‌جرئت مي‌توان گفت: «كودك با اعتماد واطمينان، تمام آنچه را كه از والدين سر مي‌زند، درست ونيكو مي‌شمرد و بدين ترتيب، تربيت‌پذيري كودك به الگوپذيري از والدين تبديل مي‌شود.»[۱]

شهيد بهشتي معتقد بود: «الگوپذيري كودك، فضايي را ايجاد مي‌كند كه خانواده مي‌تواند با تكيه برآن، زمينه‌هاي پرورش عادت‌ها،خصلت‌ها وخلقيات پسنديده را فراهم نمايد. والدين مي‌توانند بارفتارخود و با هوشياري، زمينه را براي آموزش مفاهيم ديني مهيا سازند.»[۲] زيرا: «عمل ورفتار پدر ومادر تأثير عميق وريشه داري شبيه به وراثت طبيعي در فرزندان دارد.»[۳]

والدين بايد با توجه به نقش الگويي خود براي كودكان سعي نمايند انجام رفتارهاي مثبت وكردار پسنديده را دائماً به فرزندان القا نمايند، ولي متأسفانه برخي از آنها خلاف آن عمل مي‌نمايند. شهيد بهشتي در اين باره مي‌گويد:

«اگر من وشما با عاطفه، محبت و دلسوزي، مراقب پدر ومادرمان باشيم، بچه‌ها خود به خود اين را ياد مي‌گيرند. دختر شما كه در خانه ده‌ها بار ناظر گفتگوي شما با شوهرتان بوده كه گفته‌ايد: «آخر من تا كي بايد در پرستاري از مادرت با توهمكاري كنم؟» چه انتظاري داريد كه اين دختر، فردا پرستار شما وشوهرتان باشد؟»[۴]

از ديدگاه شهيد بهشتي بسياري از ضعف‌هاي تربيتي و نقايصي كه در دوران بزرگسالي ديده مي‌شود ،حاصل تربيت ناصحيح و ناخواسته والدين بوده است. به عنوان مثال: «از علل عمده‌اي كه بچه‌ها تارك‌الصلوه مي‌شوند يا به نماز اهميت نمي‌دهند، اين است كه پدرشان با نماز اين چنين برخورد مي‌كرده است.»[۵]

آري ما از نقش الگويي خانواده به نياز همانندي تعبير مي‌كنيم، نيازي که: « در به دست آوردن يک هدف خاص و با دريافتن خويشتن و دريافتن شخصيت مرجع يا گروه مرجع شخصيتي، تبلورپيدا مي كند. نيازي که الگوي شخصيتي را براي کودک به وجود آورده است و باعث تعالي و رشد شخصيت ديني و ارزش او و در نهايت دينداري مي‌شود.»[۶] واين نياز بايد توسط خانواده برآورده شود.

الف)۳-اختلاف ميان دو نسل:

«از مسائل بسيارمهم اجتماعي زمان حاضر، درگيري دونسل نوسال وجوان‌سال با نسل قبل از آن است. از نظر تعاليم اسلام، اين درگيري در دوحوزه صورت مي پذيرد. اول: در گيري دو نسل برسر حق و باطل، عدل وظلم، خير وشر؛ و دوم:رعايت حدود وحقوق پدر ومادر وفرزندان وحقوق متقابل.»[۷]

شهيد بهشتي ويژگي‌هائي چون حق‌گرايي، حق‌دوستي، حق‌پرستي، خيرخواهي وعدل‌دوستي، اين خصوصيات را دراغلب جوانان بيشتر از سايرين دانسته وآن را زمينه مساعد خدادادي براي بهره‌برداري شايسته مي‌داند وبي‌توجهي به آن را نيز تيره‌بختي مي‌نامد.

براساس تبيين ايشان: «جوانان مي‌خواهند مطابق گرايش فطري خود، به حق عمل كنند وآن را در والدين نيز مشاهده نمايند، ولي نسل قديم‌ ترمز نسل جديد مي‌شود و اجازه بالندگي ورشد را به آنان نمي‌دهد.»[۸] واين درحالي است كه: «اسلام اين درگيري‌ها را نه شوم دانسته و نه بد تلقي كرده، بلكه آن را عامل تكامل، تحرك و پويايي جامعه معرفي نموده است.»[۹]

«البته گاهي نيز نسل جديد ترمز نسل قديم مي‌شود وآن زماني است كه عشق و علاقه والدين به فرزندان مانع از حركت آنها در مسير رشد وتعالي مي‌شود. جلوگيري از اين آسيب در درون خانواده، تنها زماني امكان‌پذير است كه در خانواده، "حق" محور باشد وهمه دربرابر حق تسليم باشند.»[۱۰]

ب: آسيب‌هاي ناشي از دوستان وهمسالان:

بعد ازخانواده، دوستان وهمسالان از جايگاه مهمي در تربيت يا انحراف فرزندان وكودكان برخوردارند و مي‌توان گفت: «تأثير همسالان و دوستان در رشد شخصيت و رفتار كودكان، مقام دوم را دارد. دوستان وهمسالان مي‌توانند برخي از رفتارها را در كودكان تقويت نمايند يا تغيير دهند.»[۱۱] پس والدين بايد در انتخاب دوست براي فرزندانشان، نقش مشاور و راهنمائي خبره را ايفا نمايند و آنان را از انتخاب دوستان نالايق وناشايست منع كنند: «اگر خانواده براي آنان همبازي ورفيق متناسب با معيارهاي تعليم وتربيت اسلامي تأمين نكند، سراغ دوستان فاسد مي‌روند وتلاش خانواده در تربيت آنها خنثي يا كم‌اثر مي‌شود.» [۱۲]

۱-عباسي مقدم(۱۳۷۱)،صص۴۲-۴۱

۲-حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزدي درتربيت كودكان،ص۸۹

۳- بهداشت وتنظيم خانواده،ص۱۶،به نقل از:دلبري(بي تا)،ص۳

۴- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۵۰

۵-حسيني بهشتي(۱۳۷۹)،سرود يكتا پرستي،ص۹۴

۶- كردي(۱۳۷۹)،ص ۲۵

۷- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۵۰

۸-حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۵۵

۹-همان،ص۵۷

۱۰-همان

۱۱-عظيمي(۱۳۷۲)،ص۱۶۵

۱۲- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۱۴۰

دوستان آن قدر نقش مؤثري دارند كه حضرت علي(ع) در نامه‌اي به حارث همداني         مي‌فرمايند: «از رفاقت با كساني كه افكارشان خطا واعمالشان ناپسند است، برحذر باش، چه آدمي به رويه وروش رفيقش خو مي‌گيرد و به افكار و اعمال وي معتاد مي‌شود.»[۱]

ج: آسيب‌هاي ناشي از محيط وعوامل اجتماعي:

آيت‌الله شهيد بهشتي با توجه و تأكيد برنقش محيط اجتماعي درروند تعليم وتربيت، چگونگي تأثير آن را چنين بيان مي‌كند: «همان گونه كه يك گل خوش‌بوي لطيف نازك، خيلي زودتر در برابر عوامل فساد متأثر ومنفعل مي‌شود و به فساد وپژمردگي مي‌گرايد، روح لطيف آدمي به‌مراتب از جسم او براي آلوده شدن، حساس‌تر وآماده‌تر است و به دليل خاصيت قبول  وانفعالش، ضمانت بيشتري مي خواهد تا در برابرعوامل فساد محيط مصون بماند.»[۲]

در عين حال، وي اثرگذاري عوامل اجتماعي واثرپذيري از آنها را محدود مي‌داند: «هيچ انساني محكوم هيچ اجتماعي نيست. كيفيت و روابط و مناسبات اجتماعي و اقتصادي روي انتخاب آگاهانه انسان اثر مي‌گذارد، اما نه در حد جبر، بلكه در حد اينكه انتخاب اورا آسان‌تر يا دشوارتر، رفتن اورا به اين سو يا آن سو،آسان‌تر يا دشوارتر مي‌كند.»[۳]

استاد بزرگ شهيد مطهري نيز كه از متوليان امر تعليم وتربيت ديني است، اين چنين به تبيين زيباي نقش محيط پرداخته است: «خدا شناسي وخدا پرستي طبعاً مستلزم يك نوع تعالي روحي خاصي است، بذري است كه در زمين‌هاي پاك رشد مي‌كند. زمين فاسد وشوره زار، اين بذر را فاسد مي‌كند و از بين مي‌برد.»[۴]

به همين دليل است كه شهيد بهشتي با اهتمامي كه نسبت به تربيت ديني دارد، همه محيط‌ها را براي شكوفايي وباروري انسان يكسان نمي‌داند: «محيط‌هايي هستند كه باروري ورشد نيك‌خواهي، خيرخواهي وخداخواهي انسان را آسان‌تر مي‌كنند و برعكس، محيط‌هايي هستند كه ضمن تضعيف ارزش‌هاي مذكور ، فضا را براي شيطان‌پرستي، هواپرستي وتباهي فراهم مي‌آورند، از همين رو، اسلام برخلاف ليبراليسم، نسبت به فساد وصلاح جامعه بي‌تفاوت نيست.»[۵]

«يكي از جنبه‌هاي بسيار مهم در وظيفه بزرگ وخطير امر به معروف و نهي از منكر و دعوت زباني و عملي به خير اين است كه محيط اجتماعي را براي پرورش استعدادها وآمادگي خير در توده‌ها آماده  مي‌كند و به عكس، جامعه اي كه در آن، گناه و فساد و تباهي و ظلم و ستم و عدوان رواج دارد، محيط مساعدي براي رشد نقطه ضعف‌هاي بشري و پژمردگي نقاط قوت و خير اوست. حساب امر به معروف و نهي از منكر ،... حساب محيط سازي است. محيط سالم براي پرورش سالم و صحيح استعدادهاي خير نهفته در انسان‌هاست، مسئله بهداشت محيط اجتماعي است.»[۶]

آري در نظام اسلامي هر نوع آزادي كه زمينه فساد محيط را فراهم كند ودر نتيجه، تربيت ديني را به خطر اندازد، ممنوع است، زيرا :

«اين نوع آزادي زمينه اجتماعي را براي آسان‌تر شدن نفوذ فساد در انسان‌هاي ديگر و به بي‌راهه كشاندن آنها آماده مي‌سازد.  نظام اسلامي بايد در اداره جامعه، مواظب اين انحراف‌ باشد.»[۷]

د: آسيب‌هاي ناشي ازرسانه هاي جمعي:

به‌راستي نمي‌توان نقش رسانه‌هاي گروهي را در رفتار ، كردار و باورهاي افراد جامعه ناديده گرفت. رسانه‌هاي ملي اگردر برنامه‌هاي خود ارزش‌هاي ديني و انساني را ببينند، بي‌شك درتربيت اسلامي مؤثرند واگر خداي ناخواسته خلاف آن با شند، عكس آن حاصل خواهد شد.

۱-نهج البلاغه،نامه ۶۹

۲-حسيني بهشتي(۱۳۷۹)،سرور يكتا پرستي،صص۱۸-۱۷

۳-حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،آزادي،هرج ومرج،زور مداري،ص۴۴

۴-مطهري(۱۳۷۰)،ص۱۷۰

۵- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،آزادي،هرج ومرج،زور مداري،صص۴۷-۴۶

۶-حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۱۷۰

۷-پيشين،ص۸۰

«متوليان تعليم وتربيت بايد با توجه به ميزان اثرگذاري اين رسانه‌ها، از آنها بهره‌گيري نمايند و از انحصار در استفاده از ابزارهاي نوشتاري خارج شوند.»[۱]

شهيد بهشتي باتوجه به نقش رسانه هاي سمعي وبصري در تربيت ديني ويا تربيت سوء چنين مي فرمايند:

«هر قدر به گوش او [دانش آموز] بخوانيم [تبليغ كنيم]، او يك خبر در روزنامه مي‌خواند، يك تصوير در روزنامه مي‌بيند، يك گزارش در تلويزيون مي‌بيند، يك فيلم در فلان جا مي‌بيند، از زندگي ديگران و وضع ديگران و شكل كار ديگران مطلع مي‌شود و دلش در خانه ديگران است.»[۲]

هـ : آسيب‌هاي ناشي از حكومت:

از آنجا كه حكومت‌ها به فكر وعمل جامعه جهت مي‌دهند وانديشه‌ها وباورهاي  جامعه را مي‌سازند، لذا اگر به وظايف ديني خود و انجام تبليغات اسلامي و الگو دهي صحيح نپردازند، بي‌شك در آسيب رساندن به تربيت ديني افراد و دانش آموزان تأثير به‌سزايي خواهند داشت. حضرت علي (ع) كه خود نمونه كامل حكومت اسلامي وديني است، در اين خصوص مي فرمايند: «الناس بامرائهم اشبه منهم ابائهم»[۳]«مردم در روش‌هاي اخلاقي وصفات اجتماعي به حكومت‌هاي خود بيشتر شباهت دارند تا به پدران خويش.»

با اندكي تأمل در اين سخن پر نغز در مي‌يابيم كه به فرمايش امام اول شيعيان علي (ع)، همان گونه كه پدران در تربيت فرزندان مؤثرند، واليان هم در اين امر نقش دارند؛  به همين دليل شهيد بهشتي در پاسخ به اين سئوال مقدر كه وظيفه مسلمانان در اين خصوص چيست؟ مي گويد: «برهرانسان مسلمان متعهدي لازم است كه محيط را براي سالم زيستن خود  وديگران پاك نگه دارد  اين زماني اتفاق مي‌افتد كه مؤمنان، عمل‌كننده به ايمان اهل ايمان عمل، قدرت را در دست بگيرند و بركافران ناسپاس حق‌ناشناس حق‌كش پيروز شوند.»[۴] و نيز معتقد است: «آن قدر كه عمال وكارگزاران جامعه به فكر و عمل جامعه جهت مي‌دهند، خطبا و داعيان جامعه نمي‌توانند به فكر وعمل جامعه جهت بدهند.»[۵]

پس شهيد بهشتي براين عقيده است كه: «اگر حكومت ،حكومتي باشد كه سرشتش، سرشت عدل، حق، خدانگري، خداخواهي و خدمت به خلق نباشد، اين باورها قادر به رشد كردن و باليدن درآن جامعه نمي‌شوند.»[۶] ودر چنين جامعه‌اي وتحت چنين حكومتي، تربيت ديني رخ نخواهد داد. از سوي ديگر: « آن زمان كه حكومت ،حكومت اسلامي باشد و مؤمنان، قدرت را در دست گرفته باشند، تربيت ديني ممكن است از ناحيه‌اي ديگرآسيب ببيند. به عقيده ايشان اگر در حكومت ديني واسلامي، تلاش وكوششي و جهاد وجنبشي در راه آرمان‌ها و باورهاي ديني صورت نگيرد، نه تنها ديگران، بلكه مردم جامعه اسلامي نيز از آن رويگردان مي‌شوند و زمينه انحراف جوانان فراهم مي شود.»[۷]از همين روست كه امام علي(ع) در خطبه  ۱۳۱مي فرمايند:

«بارخدايا! تو به آنچه كه از ما صادر شده است آگاهي كه نه براي ميل و رغبت به سلطنت وخلافت و نه براي به دست آوردن چيزي از متاع دنيا بوده است، بلكه براي اين بوده كه[چون فتنه وفساد درشهرها شيوع يافت، ظلم وستم بر مردم وارد گشت وحلال وحرام تغيير نمود، خواستيم] آثار دين تو را [كه تغيير يافته بود] باز گردانيم و درشهرهاي تو اصلاح وآسايش را برقرار نماييم تا بندگان ستم كشيده‌ات در امن وآسودگي باشند و احكام ضايع مانده‌ات جاري گردد.»[۸]

۲- آسيب‌هاي تربيت‌ديني ناشي از منابع و محتوا:
شهيد بهشتي در دو بعدِ منابع و محتوا، به آسيب‌شناسي تربيت‌ديني پرداخته و در هر زمينه‌اي به منابعي استناد نموده است. اگر بخواهيم آسيب‌هايي را كه در حوزه منابع ومحتوا، تهديد كننده تربيت ديني افراد، كودكان و نوجوانان و دانش‌آموزان است، برشمريم ، بايد به موارد زير اشاره كنيم. دكتر سيد محمد دلبري[۹]  نيز در مقاله خود به شايستگي بدانها پرداخته است:

الف: درحوزه منابع:

در اين حوزه شهيد بهشتي به دو منبع مهم عقل وكتاب اشاره مي‌كند:

۱- حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۱۴۲

۲-همان،ص۳۸

۳-حراني(۱۳۶۶)،ص۲۰۷

۴-حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۴۳

۵-حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۱۵۸

۶-همان،ص۱۵۹

۷- همان،ص۸۴

۸-نهج البلاغه،ترجه خطبه ۱۳۱

۹-كارشناس برنامه ريزي وتأليف كتب ديني

الف)۱- حذف عقل از منابع شناختي:

در اين باره بايد بگوييم كه: «گروهي از مسلمانان، از جمله اشعري‌ها معتقدند كه عقل انسان قابليت فهم شرع وحق دخالت در شناخت احكام و معارف اسلامي را مطلقاً ندارد. آنها آموزه‌هاي ديني را اصولي يكسره تعبدي و فاقد پشتوانه و دليل عقلاني مي‌دانند.»[۱]

شهيد بهشتي با درايت و تيزبيني، منشأ اين خطاي خطرناك را اين گونه بيان كرده است:

«با كمال تأسف عده‌اي در جهت تقويت وابستگي انسان مسلمان به كتاب وسنت و محكم كردن پايگاه حجيت و ارزش و سنديت كلام خدا و سنت رسول خدا(ص)، به سوي افراط وتفريط رفتند. اين درحالي است كه عدم شناخت خوب و بد توسط انسان، به‌راستي خطرناك است.»[۲]

«اين تصور در حالي بيان مي‌شود كه به قول شهيد بهشتي، يكي از اهداف تربيت ديني در اديان الهي، تربيت انسان عاشق عاقل است نه عاشق بي‌عقل. انساني كه به مطالعه و تفكر در زمينه‌ها ومقتضيات و با درك درست از استعدادها وآمادگي خود، راه مناسب را انتخاب نمايد.»[۳]«اسلام مي‌خواهد بشر با شناخت روشن انديشه تحليل‌گر(عقل)خود، بديهي‌ترين نقطه‌ها و روشن‌ترين روندها را آغاز كند و پيش برود. اسلام از وحي وپيغمبر شروع نمي‌شود، بلكه از روشن‌ترين شناخت‌هاي به دست آمده از عقل بشر شروع مي‌كند.»[۴]

صاحب‌نظران تعليم و تربيت ديني واسلامي براين باورند كه: «غير عقلاني معرفي كردن معارف و احكام ديني، پيامدهاي خطرناكي دارد، از جمله آنكه باعث مي‌شود تربيت ديني بر پايه هاي سست و لرزان بنا شود كه خود عدم تقيد به احكام اسلامي را در پي خواهد داشت.»[۵]

شهيد بهشتي اين آسيب را چنين بيان مي‌كند:

«تجربه نشان داده است آدم‌هاي خيلي متدين كه سعي دارند مطابق با قالب‌هاي شريعت زندگي كنند، اگر بي‌دين شوند، كثيف‌ترين ،رذل‌ترين وناجوانمردترين انسان‌ها از آب در مي‌آيند، اين در حالي است كه در افراد ديگري كه به خدا ودين و پيامبر و قرآن معتقد نيستند، يك نوع جوانمردي، ادب، عاطفه و نيكي قابل رؤيت است. چرا؟ والديني كه از آغاز كودكي در تربيت فرزندانشان، به ترغيب او به كارهاي نيك و وابستگي به امر خدا و پرهيز از كارهاي زشت، استناد كرده‌اند، ذهن، منش و شخصيت عملي و رفتاري او را به يك نقطه مبدأ(پروردگار)متصل كرده‌اند. زماني كه اين مبدأ از دست او گرفته و بي خدا مي‌شود، تمام آنچه هم به دنبالش بوده، از بين مي‌رود وديگر هيچ چيز برايش باقي نمي‌ماند. اين در حالي است كه در زندگيِ انساني كه معتقد به خدا نبوده يا اگر بوده، در تربيت او نقش منحصر به فردي نداشته، اين اتفاق رخ نمي‌دهد. ديني كه اشعريون تدرس كرده‌اند، انصافاً سرنوشتش همان است.»[۶]

الف)۲- محدود نمودن منابع به قرآن:

از ديگر آسيب‌هايي كه شهيد بهشتي در حوزه منابع به آن اشاره مي‌كند، محدود نمودن منابع ومآخذ شناخت دين به قرآن كريم با شعار«حسبنا كتاب‌الله »[۷] است.

ب: در حوزه محتوا:

شهيد بهشتي آسيب‌هاي حوزه انحراف مفاهيم ديني را در اشكال زير معرفي مي‌كند:

ب)۱- التقاط: «در شكل نوآوري ونوپردازي به منظور قابل قبول كردن اسلام براي كساني كه دستخوش افكار مادي شده‌اند.»[۸]

ب)۲- تفسير به رأي: تأويل‌هاي انحرافي در باره آيات قرآن كريم و«برداشت‌هاي غلط واستنباط‌هاي نابه‌جا از منابع ديني»[۹]

ب)۳- تمسك‌هاي نادرست:«تمسك واستناد به روايات غير صحيح، مخدوش و مجعول كه هيچ نسبت و ارتباط اصيلي با قرآن كريم وپيشوايان اسلام ندارد.»[۱۰]

بايدگفت در دوران معاصر تحريف مفاهيم و تعاليم ديني از جانب بيگانگان به صورت منظم و با برنامه‌ريزي كامل دنبال مي‌شود. «آنان براي متزلزل كردن بنيان اسلام و تحت عنوان استشراق و تحقيق پيرامون اسلام، به تحريف مفاهيم ديني مي‌پردازند و از آنجا كه نويسندگاني خوش‌قريحه، خوش‌قلم، اهل كار ومطالعه، خوش‌سليقه و به‌ويژه آشنا به سليقه جوانان مي‌باشند، اثرگذارند.»[۱۱]

استاد مطهري دراين باره مي‌گويند: «دشمن براي اينكه به هدف و غرض خود برسد، تغيير وتبديل‌هائي در متن تاريخ، ايجاد ويا توجيه وتفسيرهاي ناروايي از تاريخ مي‌كند كه نمونه‌هاي زيادي دارد. درتحريف حادثه كربلا هم اين عامل دخالت داشته، ولي دشمن نتوانست درحادثه كربلا، تحريفي ايجاد كند. درحادثه كربلا هرچه تحريف شده، باكمال تأسف از ناحيه دوستان است.»

۱- حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۸۳

۲-همان،ص۷۸

۳-همان،ص۴۹

۴-حق وباطل از ديدگاه قرآن ،ص۳۹،به نقل از:دلبري(بي تا)،ص۷

۵-حاجي ده آبادي(بي تا)،ص۱۳۷

۶-حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،صص۷۵-۷۴

۷-حسيني بهشتي(۱۳۸۵)،ص۵۵

۸-حسيني بهشتي(۱۳۷۹)،شريعتي جستجوگري در مسيرشدن،ص۷۲

۹-حسيني بهشتي(۱۳۸۴)،ص۲۵

۱۰-همان،ص۲۱

۱۱- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۱۲۳

۳- آسيب‌هاي تربيت ديني ناشي از روش‌ها:

اطلاع از روش‌هاي تربيتي گوناگوني و كارآمدي هركدام و به كار گيري هر روش در موقعيت مناسب، به مربيان اين امكان را مي‌دهد تا در تربيت ديني افراد و دانش‌آموزان موفق باشند. درتعريف روش مي‌گوييم: «روش راه وطريق، شيوه وابزار، طي كردن و رسيدن به هدف بر اساس چهارچوب معين وطرح تربيتي مشخص است و گزينش و انتخاب نوع روش، منوط به اصول و اهداف تربيتي ماست.»[۱]

دكتر محمد معين روش را بدين شكل تعريف مي‌كند: «روش:عمل رفتن، خرامش، معبر، راهرو، خيابان.»[۲]قرآن كريم به عنوان كامل‌ترين كتاب زندگي ومجموعه تربيتي، از روش‌هاي متعددي در دعوت انسان‌ها و تربيت ايشان وشيوه‌هاي برخورد سخن گفته است، روش‌هاي گوناگون مستقيم و غيرمستقيم قصه‌گويي، پرسش و پاسخ، تمثيل  والگوپردازي و... همچنين روش‌هايي را كه پيامبر اكرم (ص) به عنوان يك الگوي كامل معرفي نموده‌اند:  

«ادع الي سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه...»[۳]

ازمهم‌ترين آسيب‌هاي موجود درتربيت ديني ،آسيب‌هاي حوزه روش‌هاست. مربي عالي‌قدر و كوشا، آيت‌الله شهيد بهشتي در آثار خود به تعدادي از مهم‌ترين آسيب‌ها در اين خصوص پرداخته است:

الف: آسيب‌هاي ناشي ازدعوت زباني به جاي دعوت عملي:

نمي‌توان از نقش وجايگاه زبان در تبليغ و دعوت و تربيت چشم‌پوشي كرد. امام علي(ع) اثرگذاري كلام در تربيت را اين گونه بيان مي فرمايند: «رب كلام انفذ من سهام»[۴]

چگونگي سخن، كيفيت و ميزان استفاده از زبان در كارايي اين روش، اثرگذار است و اغلب آسيب‌ها درعدم توجه به همين نكته نهفته است.

شهيد بهشتي در آثار خود براين نكته تأكيد مي‌كند كه هرچند زبان و دعوت زباني در تاريخ اسلام اهميت داشته، ولي نسبت به روش‌هاي ديگر از جايگاه كمتري برخوردار بوده است .

«چرا نمي خواهيم لمس كنيم كه دعوت برخير در اسلام ،ده درصد هم به زبان نبوده است»[۵]

شهيد بهشتي در آسيب شناسي زندگي اجتماعي دوران خويش نيز مي گويد:«يكي از آفت هاي زندگي اجتماعي ما رواج بازار دعوت زباني واخيراً قلمي وكساد بازار دعوت عملي است...يعني ما دعوت كنندگان قلمي وزباني كه در بخش زباني وقلمي چه بسا پر تجلي هستيم اما متأسفانه در بخش دعوت عملي آن ارج واثرگذاري متناسب با رسالتمان را چندان نداريم.»[۶]

واين درصورتي است كه در احاديث،دعوت عملي برزبان مقدم است.لذا درتبيين معارف ديني«بايد از حرف هاي تكراري واز بحث هاي زائد خود داري نمود وپس از هر روشنگري،حتماً عملي كه ان را تثبيت كند انجام شود.»[۷]

شهيد بهشتي با درايت واهتمام خود، به مربيان، روحانيون وتمامي متوليان امر تعليم وتربيت توصيه مي‌كند كه:

اولاً: سعي كنند مقداري بازار دعوت هاي زباني وقلمي كم رونق شود.

ثانياً: «شبكه تبليغ ودعوت زباني به شبكه تبليغ ودعوت عملي تبديل شود.»[۸]

ثالثاً: شعار اصلي در دعوت، عمل به روايت«كونوا دعاه الناس بغير السنتكم»[۹] باشد.

ازديگر آسيب‌هاي دعوت زباني مي‌توان به اين موارد اشاره نمود:

««۱- درروش تربيتي زباني، شخصيت مربي ناديده گرفته شده، همه عظمت وشخصيتش نوعاً به باد داده مي‌شود، زيرا مربي احساس حقارت و كوچكي خواهد كرد.

(مربيان )بدون اينكه خود توجه داشته باشند، درضمن راهنمايي و ارشاد   (مربيان)، آنان را مورد توبيخ وملامت قرار مي‌دهند. بديهي است درمورد ملامت وتوبيخ، طرف به جاي قبول دگرگوني و پذيرش اصول تربيتي، برميزان لجاجت وانحراف خود افزوده خواهد شد، زيرا لازمه طبيعي ملامت‌ها وسرزنش‌ها، توسعه وگستردگي طغيان وعصيان است.

۲- درمورد راهنمايي‌هاي زباني، ضرر و زيان ديگر اين است كه شخصيت وعظمت فرد مورد هجوم قرار مي‌گيرد و از بين مي رود. اين ويرانگري شخصيت وقتي گسترده‌تر خواهد بود كه راهنمائي در برابر ديگران و در ميان جمع وگروه صورت گيرد. در مواردي ديده شده كه معلمي نفهميده و نسنجيده، شاگردي را در برابر شاگردان ديگر راهنمايي و ارشاد كرده است. پرواضح است كه اين گونه تربيت كردن‌ها، درحقيقت مساوي با نابودي شخصيت و آبروي ديگران است.»[۱۰]

۱-حسين زاده وتقي زاده(۱۳۸۳)،صص۴۰-۴۵

۲-معين(۱۳۸۱)،يكجلدي،ص۵۱۶

۳-سوره ي نحل،آيه ۱۲۵

۴-ري شهري(۱۳۷۵)،ج۳،ص۲۷۳۴

۵- حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۳۸

۶-همان،ص۱۴۳

۷-حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۱۴۸

۸- حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۱۴۳

۹- ري شهري(۱۳۷۵)،ج۴،ص۳۶۰۲

۱۰-رشيدپور(۱۳۷۵)،صص۵۴-۵۵

ب: آسيب‌هاي ناشي از روش الگويي:

به‌رغم تمام تأكيداتي كه بر روش الگوپردازي شده و اين روش مورد سفارش قرآن واسلام است، ولي به‌نوبه خود مي‌تواند خطرآفرين باشد و آسيب‌هايي را به تربيت ديني وارد كند. از آسيب‌هاي مطرح دراين روش"مريد پروري" است، «حال آنكه روش الگو پردازي، ضمن رد تك‌روي(نفي هرگونه اقتدا به ديگران)، بايد از هرگونه مريدپروري جلوگيري كند، به گونه‌اي كه متربي، الگو را وراي معيارها قرار ندهد وبه او تنها به عنوان يك الگو بنگرد.»[۱] 

به عقيده صاحب‌نظران تعليم وتربيت، فرا انساني جلوه دادن الگوهاي ديني، به كار كرد روش الگوپردازي آسيب جدي وارد كرده است. در اين خصوص بايد گفت:

«از جمله اموري كه كاركرد روش اسوه‌پردازي در تربيت ديني را مختل مي‌سازد، فرا انساني جلوه دادن الگوهاي ديني وتقدس بخشيدن بسيار به آنان تا حدي است كه متربيان، خود را از همانندسازي با الگوها عاجز  مي‌بينند.»[۲]

شهيد بهشتي گونه‌هاي ديگري از آسيب‌هاي روش الگوپردازي را ترسيم كرده است كه به شرح آنها مي‌پردازيم:

به عقيده ايشان: «برخي از افراد در روش الگويي به جاي تأكيد بر الگوگيري ازآنها، تكيه بركرامات ومعجزات وامورخارق‌العاده‌اي كه از آنان سر زده مي‌كنند و مخاطبان خود را از اين طريق دعوت مي‌نمايند. اين افراد تنها به ذكر مناقبي از آنها اكتفا مي‌كنند. آنها به اشتباه بشريت را در پرتو اعتقاد به كرامات و كارهاي خارق‌العاده به راه خدا دعوت مي‌كنند. اين در حالي است كه كرامات ومعجزات و... سرجاي خودش محفوظ است، اما براي خودش حدي دارد، قانونمندي دارد.»[۳]

آسيب‌ها در روش الگويي به تكيه بر كرامات وامور خارق‌العاده الگوهاي ديني خلاصه نمي‌شود، بلكه در انحرافي بزرگ، «گاهي مسئله ولايت به معناي محبت پيغمبر و خاندان ايشان به صورتي در مي‌آيد كه خدا به كناري نهاده مي‌شود واولياء الهي به چشم مي‌آيند نه خدا.»[۴] حال آنكه عشق وگرايش به پيغمبر و امام بايد به تقويت پيوند ما با خدا منجر شود نه آنكه مانع وحجاب پيوند شود. برخي پيغمبردوستي وامام‌دوستي‌ها، انسان را از خدا دور مي‌كند وآن زماني است كه انسان عاشق شكل وشمايل و هيكل و نام و افتخارات آنها باشد»[۵] پس بايد اذعان داشت كه: «ارائه تصويري ايده‌آل ودست‌نيافتني از الگوهاي ديني ودر مقابل ترسيم تصويري سطحي ازآنان و اكتفا به افتخارات آنان نتيجه‌اي جز انحراف از كاركرد الگوها در پي نخواهد  داشت.»[۶] و در اين صورت نمي‌توان از روش الگويي در تربيت ديني بهره جست.

ج: نقش عدم توجه به آزادي وآگاهي درتربيت ديني:

از ديدگاه شهيد بهشتي، آگاهي و آزادي، دو اصل اساسي در جريان تعليم و تربيت هستند. ايشان بر اين عقيده است كه بايد تمام جريان‌ها ودستگاه‌هاي تربيتي با جاذبه‌هاي معنوي ومادي انسان‌ها را به سوي خود جلب نمايند، مشروط برآنكه اين جاذبه‌ها با دو عنصر آزادي و آگاهي همراه باشند.

« جريان‌هاي سازنده بايد طوري باشد كه انسان‌ها را در خود فرو ببرد، اما نه فرو بردني كه خودآگاهي و انتخاب آزاد را از آنها سلب كند وبه شكل يك جبر اجتماعي در آيد...اين نمي‌تواند دوام داشته باشد واصولاً نمي‌تواند ما را به راه اسلام ببرد. ما بايد اصل"لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي فمن يكفر بالطاغوت ويؤمن بالله فقد استمسك بالعروه الوثقي لا انفصام لها"را در دعوت رعايت كنيم.»[۷]

شهيد بهشتي بي‌توجهي به آزادي در تعليم وتربيت را خيانت به شخصيت انساني مخاطبان مي‌داند، زيرا از نگاه ايشان: «نهايت وغايت اين نوع تربيت، تبديل مخاطبان به مهره و انسان‌هاي قالبي ابزاري است. انسان‌هايي كه در مدل‌هاي از پيش تعيين شده مي‌انديشند، زندگي مي‌كنند وحتي مي‌ميرند، نه انسان واقعي.»[۸]از همين رو شهيد بهشتي، هنر معلمان و مربيان در اداره كلاس را: «ايجاد احساس آزادي واقعي در دانش‌آموزان مي‌داند، به گونه‌اي كه تك‌تك آنان نقش خود را در حركت تكاملي خويش مشاهده كنند.» [۹]

د: نقش بي‌توجهي به اصل تنبيه وتشويق درآسيب رساندن به تربيت ديني:

در تعليم وتربيت، اصل تشويق و تنبيه از جايگاه بسيار رفيعي برخوردار است و پايبندي صحيح به اين اصل مي‌تواند ما را در رسيدن به اهدافمان ياري نمايد. اهتمام به اصل تشويق وتنبيه در فرايند تعليم وتربيت آن قدر مهم است كه پروردگار عالم نيز در قرآن مجيد از آن به بشارت و انذار تعبير نموده است. اكنون در پي آنيم تا ديدگاه استاد شهيد بهشتي را در باره اين اصل و آسيب هاي كه ممكن است بي توجهي به آن در پي داشته باشد، بيان نماييم.

۱- باقري(۱۳۸۴)،ج۲،ص۲۳۸

۲-حاجي ده آبادي(بي تا)،ص۱۳۷

۳- حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،۸۶

۴- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۱۸۱

۵-حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۱۹

۶- دلبري(بي تا)،ص۱۶

۷- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۷۲

۸-همان

۹-همان،ص۷۳

د)۱- استفاده نادرست از تنبيه وتشويق:

شهيد بهشتي معتقد است كه: «اصل تشويق وتنبيه با فطرت انسان مطابقت دارد، زيرا خداوند انسان را به گونه‌اي آفريده كه هم درون‌گرايي دارد و هم برون‌گرايي، هم يك سلسله انعطاف‌هاي دروني دارد و هم يك سلسله انعطاف‌هاي بيروني. آئين اسلام، هماهنگ با ساختار وجودي انسان، فرايند هدايت وتربيت را از رغبت‌هاي دروني شروع مي كند و با اجبارهاي بيروني همراه مي‌سازد.»[۱]

بايد توجه داشت كه تقارن اين اصل با فطرت انسان، موجب مي‌گردد كه بي‌توجهي به آن، باعث نرسيدن به اهداف مطلوب تربيت شود:

«اگر ما بخواهيم در تربيت‌ها صرفاً روي آن علاقه‌هاي خالص دروني، بدون هيچ گونه تشويق يا تهديد، يا تنبيه خارجي تكيه كنيم، گمان نمي‌كنم، بتوانيم هيچ سيستم تربيتي را به ثمر برسانيم، اين دو عامل بايد در كنار هم باشند.»[۲]

د)۲- انحراف در اهداف تشويق وتنبيه:

انحراف در اهداف اصل تشويق وتنبيه از ديگر آسيب‌هايي است كه از جانب اين اصل، تربيت ديني را تهديد مي كند. تشويق و تنبيه وسيله‌اي براي برانگيختن و ايجاد انگيزه در متربي است و هرگز نبايد به عنوان هدف اصلي به آن نگريسته شود. شهيد بهشتي اهداف مذكور را به اين شكل بيان مي‌كند:

« اگر تشويق در خط گول زدن ، فريفتن وطمع برانگيختن باشد، ضد آهنگ اسلامي است و اگر تنبيه در خط مرعوب كردن، انسان‌ها را خرد يا بزرگ كردن و از هويت واستقلال وشخصيت تهي كردن باشد، اين هم راه اسلام نيست. تشويق وتنبيه بايد باشد، ولي در حد متناسب با برانگيختن نيروها.» [۳]

پس بايد از تنبيه وتشويق در امر تربيت ديني درست بهره گرفته شود تا بدين وسيله از آسيب‌هاي آن در امان ماند و به اهداف تعليم وتربيت نائل آمد.

آسيب‌هاي تربيت ديني ناشي از مربيان:

از منظر شهيد بهشتي آسيب‌هايي كه در حوزه مربيان مي‌توان براي تربيت ديني فرض داشت از قرار زير است:

الف: عدم مطابقت قول وفعل:

قبلاً گفتيم كه روش الگوپذيري در تربيت متربي بسيار مؤثر است ومتربي آنچه را كه مي‌بيند بهتر مي‌آموزد، لذا اين فرضيه كار را برمربيان دشوار مي‌سازد كه قول و فعلشان يكي باشد و با عمل خود متربيان را به نيكي دعوت كنند. حال اگر قول وفعل مربيان متضاد باشد، اين خود آسيبي جدي در تربيت ديني محسوب مي‌گردد.

در لزوم تقارن قول و فعل، روايات متعددي نقل شده است كه وجود رابطه تأثير و تأثر متقابل ميان آن دو را به اثبات مي‌رساند.[۴]

عدم مطابقت قول وفعل، دربسياري از موارد باعث بي‌اعتمادي مخاطبان به اصل سخن مي‌شود و كمترين تأثير مثبت را  بر آنان خواهد داشت و اگر مخاطبان قدرت تحليل نداشته باشند، نتيجه عكس از خود بر جاي خواهد گذاشت: «اگر كودكان تضادي بين آنچه معلم مي‌گويد و آنچه كه عملاً انجام مي‌دهد، مشاهده كنند، آنها آنچه را مي‌گويد ناديده خواهند گرفت و هرچه بيشتر تحت تأثير آنچه كه انجام مي دهد، قرار خواهند گرفت.»[۵]

امام صادق(ع) ضرورت مطابقت قول و فعل عالمان و واعظان را اين گونه بيان مي فرمايد: «اگر عالم و دانشمند به علم خود عمل نكند، موعظه و ‌اندرز او از دل‌ها مي‌لغزد، آن چنان كه باران از روي سنگ صاف ونشيب‌هاي لغزنده كوه صفا لغزان است.»[۶]

و در جاي ديگر نيز مي فرمايد: «کُونُوا دُعاةَ الناسِ باعمالکم و لا تکونوا دعاةً با لسنتکُم، مردم را با رفتار خود به حق رهبري کنيد، نه با زبان خوش »[۷]

متأسفانه اين آسيب، همواره تربيت ديني را تهديد مي‌كند. شهيد بهشتي با صراحت اعلام مي‌دارد كه تضاد ميان حرف و عمل مربيان و دعوت كنندگان، نتيجه متفاوت و گاهي هم عكس دارد:

«جاي تأسف است كه هر قدر شما مردم، به روش وسنن عملي ما دعوت‌كنندگان زباني وقلمي نزديك‌تر مي‌شويد، اين نگراني وجود دارد كه گرايششان به آنچه ما شما را بدان دعوت مي‌كنيم، نه تنها بيشتر نمي‌شود، بلكه حتي گاهي كمتر و ضعيف‌تر مي‌شود.»[۸]

به همين خاطر بر دعوت عملي تأكيد مي‌نمايد:

«دنيا در پي يافتن راه‌هاي عملي براي بهتر زيستن است نه راه‌هاي ادعايي. نسل جوان خودمان هم همين طور. هر جا به هر مقدار، عمل به معيارهاي اسلامي سراغ داشته باشيد، ديگر هيچ احتياجي به تبليغ نيست. خود به خود دل و جان و فكر وايمان او(مخاطب)آنجاست.»[۹]

و نيز شهيد بهشتي درتكميل رهكارهاي خود توصيه مي‌كند كه براي جلوگيري از اين آسيب: «مسئوليت خطير يك عالم ديني كه درراه تزكيه وتعليم مردم مي‌كوشد آن است كه ابتدا خود را تزكيه كند و در مسير تقوا كوشش نمايد.»[۱۰] درغير اين صورت نه موفق مي‌شود كه به خير دعوت كند و نه اينكه حرفش را مي‌پذيرند.

۱-حسيني بهشتي(۱۳۷۹)،سرود يكتا پرستي،ص۸۸

۲-همان ،ص۷۹

۳- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،صص۷۴-۷۳

۴-براي مطالعه ي بيشتر ر.ك.ميزان الحكمه،ج۳،ص۲۰۹۳

۵-كوهن،لوئيز(۱۳۷۲)،۳۰۸

۶- كافي،ج۱،ص ۵۶ به نقل از دلبري(بي تا)،ص۹

۷- شكوهي يكتا(۱۳۷۳)،ص۱۰۸

۸-حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۱۴۳

۹- همان

۱۰-حسيني بهشتي(۱۳۸۳)،ص۳۱۲

«وقتي من عالم ديني اسير(القابي مانند)آيت‌الله وآيت‌الله العظمي باشم، ديگر نمي‌توانم رهبر مبارزه با تشريفات در قشرها وگروه‌هاي ديگر شوم؟!»[۱]

شهيد بهشتي اين اصل را براي جامعه اسلامي كه مي‌خواهد الگويي براي جوامع باشد و آنها را به سوي خود دعوت كند، شرط اساسي مي‌داند.

«ما با شعار داشتن آيين حق و عدل در جهان امروز، دعوت خودمان را عرضه مي‌كنيم،  البته به يك شرط، به شرط اينكه عمل ما آن قدر وارونه نباشد كه مردم دنيا را بي‌زار كند و بگويند اگر بخواهيم حق وحق‌پرستي را در رفتار شما بنگريم، ما از اين حق گريزانيم و اين آن حقي نيست كه فطرت ما جستجو مي‌كند و اگر بخواهيم عدل را در زندگي و رفتار نظام اجتماعي و اقتصادي شما بنگريم، اين هم آن عدلي نيست كه ما مي‌خواهيم. اين عدل، عدل قلابي است.»[۲]

آري جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي به عنوان يكي از اين جوامع، در راه دعوت خويش بايد تجسم و تجلي اين ذهنيت والاي بشري فرود آمده از عرش الهي باشد تا بتوان ادعا كرد كه مشغول تبليغ اسلام و نشان دادن آن در دنيا و جهان است.

ب: «غيرمحوري» به جاي «حق محوري»:

در انجام اموري كه نتايج مثبتي از آن انتظار مي‌رود، اگر «حق محوري» جاي خود را به «غيرمحوري»بدهد، موفقيت حاصل نخواهد شد. بايد گفت: «در تعليمات اسلام، معيار و ملاك سنجش امور، ميزان تطابق آنها با"حق" است. اگر دركاري، نيت، محتوا، شيوه عمل، بازخورد و نتيجه آن بر اساس موازين حق، مثبت باشد، انجام آن كار در كل حق بوده است و تجويز مي‌گردد و به نسبت دوري از حق، به باطل نزديك‌تر مي‌شود.»[۳]

« با توجه به تأثير مثبت و ذاتي "حق" در همه امور، فضاي حاكم بر هر فعاليتي از آغاز تا انجام، بايد محوريت"حق" باشد تا به نتيجه مطلوب و نهايي برسد. تلاش‌ها تا آنجا كه در جهت نور، حق و عدل باشد، حتي در محيط فساد به حركت خود ادامه مي‌دهد و به‌محض اينكه كار به خودپرستي آغشته شود و يك نوع خودپايي وسود طلبي به كار آميخته شود، از اوج فرو مي‌افتد؛ اين طبع وطبيعت كار است. آغشتگي وآميختگي هر حركتي با باطل، خود پرستي، شيطان‌گرايي، اهريمن‌گرايي، سودپرستي و من‌پرستي آن را از ارزش مي‌اندازد وسبب مي‌شود، همچون كرمي از درون آن را فاسد نمايد و ضمن جلوگيري از به نتيجه رسيدن آن، نفي به همراه نخواهد داشت.»[۴]

آري به‌راستي بر مبناي اساسي‌ترين بخش‌هاي تعليم و تربيت ديني،"كشف حقيقت"بايد دغدغه اصلي در جريان هدايت، دعوت وتربيت باشد، لذا تمام مباحث، تبادل نظرها بايد روشن‌گر، منطقي و به دور از جنجال‌آفريني باشد وگرنه به جاي هدايت به ضلالت به منتهي مي‌گردد.»[۵]و نيز«موجب مي‌شود كه زمينه‌هاي مثبت و ارزنده هدايت مخاطبان به زمينه‌هاي ضد آن تبديل شود.»[۶]

به‌راستي انسان‌هاي حق‌بين وجستجوگر زماني ساخته مي‌شوند كه سير تربيتي مدارس و روند تربيتي مربيان بر تربيت دانش‌آموزان بر مبناي غيرتعصبي و غيرتحجري بارآوردن باشد و اگر خلاف آن عمل شود، نمي‌توان ادعاي تربيت ديني و اسلامي داشت. شيهيد بهشتي در اين خصوص مي‌گويد:

«مدرسه‌اي كه بخواهد يك مشت انسان لجوج وپرخاشگر متعصب تربيت كند كه نتوانند دو كلمه حرف بزنند چه ارزشي دارد؟در اين صورت چه خدمتي به اسلام و به‌حق كرده‌اند؟ به چه انگيزه‌اي؟!»[۷]

متربيان عزيزي كه خود را به دست مربيان سپرده‌اند تا تربيت ديني در آنها شكل بگيرد و به عنوان مخاطبان دعوت به شمار مي‌آيند، مهم‌ترين انتظارشان از مربيان اين است كه آنها خود بر اساس حق‌پذيري ،حق‌محوري وحق‌طلبي و به دور از هرگونه تعصب و تحجر گام بردارند چراكه:

«اگر در همان گام اول كه با ما رو به رو مي‌شود، ما را آدم‌هاي لجوج ومتعصب به معناي خود محور بيابد- يعني كه من محور حق و باطل هستم، من ترازوي منحصر به فرد حق و باطل و عدل و ظلم هستم- مسلم است وگمان مي‌كنم براي همه ما روشن باشد كه از ما فاصله خواهد گرفت.»[۸]

و در ادامه نيز شهيد بهشتي مي‌گويد:

«هر فرد و گروهي كه اين گرفتاري(خودمحوري)را داشته باشد، اگر از تمام دستگاه‌هاي تبليغاتي دنيا وآخرين فنون تبليغاتي، بهترين فيلم، شيرين‌ترين بيان وجذاب‌ترين شعرها و مهيج‌ترين نمايشنامه‌ها وفيلم‌ها هم استفاده كند، باز به جايي نمي‌رسد.»[۹]

پس، از ديدگاه شهيد بهشتي خودمحوري يكي از آسيب‌هاي روحانيت به عنوان مربيان جامعه ديني به شمار مي‌آيد، آنجا كه مي‌فرمايد:«خودمحوري به اين معنا يكي از آسيب‌هاي روحانيت در اسلام بوده است.»[۱۰]

۱- حسيني بهشتي(۱۳۸۰)،ص۳۳

۲- حسيني بهشتي(۱۳۸۲)،ص۶۲

۳- برومند(۱۳۴۹)،ص۱۵۸

۴- حسيني بهشتي(۱۳۸۲)،ص۱۰۷

۵-حسيني بهشتي(۱۳۷۹)،دكتربهشتي جستجوگري در مسير شدن،ص۶۰

۶-همان،صص۸۱-۸۰

۷-همان،صص۵۹-۵۸

۸-دلبري(بي تا)،ص۱۱

۹-حسيني بهشتي(۱۳۸۲)،صص۶۴-۶۳

۱۰-حسيني بهشتي(۱۳۸۳)،ص۳۸۶

ج: بي‌توجهي به تفاوت‌هاي فردي وگروهي:

ج)۱- عدم توجه به تفاوت‌هاي فردي:
پرداختن به مسائل تربيتي به‌طور عام و تربيت ديني به‌طور خاص و رسيدن به اهداف اين اقدام، احتياج به اطلاع وآگاهي‌هاي لازمه دارد. از دانش‌هاي مربوطه مي‌توان از علم نسبت به تفاوت‌هاي فردي و در نظر گرفتن اين موضوع در جهت ارائه راهكارهاي تربيتي نام برد. بدون شك بي‌توجهي به تفاوت‌هاي فردي و حتي گروهي و اعمال رويه  واحد در مورد دانش‌آموزان ومتربيان، مانع تحقق يك تربيت ديني خواهد گرديد. شهيد بهشتي تفاوت‌هاي فردي و اهميت آنها را در فرايند تربيت به زيبايي زير بيان مي‌كند:
«هر يك از دانش‌آموزاني كه در كلاس شما هستند، يك كتاب تازه نوشته هستند، آن هم نسخه منحصر به فرد. مطالعه اين نسخه و اين كتاب، شما را از مطالعه دقيق علمي انساني ديگر كه كتاب ديگري است بي نياز نمي‌كند... كسي كه با اين كتاب سر و كار دارد، اگر بخواهد آگاهانه با او روبروشود، بايد دائماً در حال مطالعه باشد.»[۱]
همچنين بايد گفت: «برنامه‌ريزان تعليم و تربيت، با توجه خاص به تفاوت‌هاي فردي، در تعيين محتوا و ميزان آن و هم چنين شيوه‌هاي آموزش و تربيت، عواملي را مورد ملاحظه قرار مي‌دهند. همچون مقطع سني، سطح بلوغ، توانايي‌ها،شرايط اقتصادي- اجتماعي، خانواده، بهره ضريب هوشي.»[۲]
شهيد بهشتي در امر تربيتي ديني با توجه به تفاوت‌هاي فردي مي‌گويد:
«توقع اينكه ميزان ياد دادن مطالب در مدرسه به بچه‌ها در حد نصاب يا در حد كمال باشد غلط است، چون هميشه در كلاس، افراد زير متوسط هم وجود دارند. كلاس حد اكثر مي‌تواند در حد متوسط بچه‌ها برنامه ريزي كند.»[۳]
و نيز شهيد بهشتي در جاي ديگر، براساس آيه شريفه «لا يكلف الله نفساً الا وسعها»[۴] بر توجه به توانايي‌هاي افراد در تعيين تكاليف وميزان آن تأكيد مي‌ورزد تا احياناً موجب نقص اهداف ارائه تكليف نشود.[۵]
ج)۲- عدم توجه به تفاوت‌هاي گروهي:
از آنجا كه معلم، مربي وكسي كه به دنبال تربيت، آن هم تربيت ديني است با بيش از يك نفر سو كار دارد، بايد علاوه برتفاوت‌هاي فردي به تفاوت‌هاي جمعي نيز واقف و آگاه باشد، ويژگي‌ها وشرايط حاكم بر جمع مخاطبان را بداند تا در كارش موفق باشد. صاحب كتاب "ايقاظ العلماء وتنبيه الامراء" با توجه به تفاوت‌هاي گروهي مي گويد: «مسلماً القاء بعضي مطالب به مردم عادي و ياد كردن آن، نزد آنان حرام است، زيرا بسيارند كساني كه حق را از باطل نمي‌شناسند و كنه كلام را درك نمي‌كنند و از همين طريق به گمراهي دوري مي‌افتند.»[۶]
شهيد بهشتي بر اين عقيده است كه داعيان ومربيان، براي جلوگيري از انحراف مردم عوام بايد از بيان اموري كه ذره‌اي بوي مشابهات مي‌دهد، پرهيز نمايند و در عوض حامل محكمات دين باشند.[۷] به همين سبب طرح بحث ولايت تكويني را در سطح عوام رد كرده و مي‌گويد:
«من همواره اين مسئله را گفته‌ام، بزرگ‌ترين خطا را در طرح آن در محافل و مجامعه عمومي مي‌دانم، براي اينكه بدون شك اين مسئله آن قدر ضعيف است و ظرافت دارد كه انسان را در مرز ميان ايمان وكفر قرار مي‌دهد. خود ائمه ما  مكرر توصيه كرده‌اند، اين گونه مسائل براي عموم قابل طرح نيست.»[۸]
شهيد بزرگوار، آيت‌الله بهشتي همچنان عقيده راسخ دارد كه: «شيوه طرح مباحث نيز با توجه به نوع مخاطب بايد متفاوت باشد. در سطح عموم بايد به شكل القايي باشد نه تحليلي و برعكس در سطح خواص بايد تحليلي باشد نه القايي تا قابل پذيرش باشد.»[۹]
آري آنچه را كه مي‌توان به عنوان آسيب تربيت ديني در حوزه تفاوت‌هاي فردي و گروهي دانست همين است كه اگر مربيان بدون اهتمام به اين تفاوت‌هاي كار تربيتي، آن هم تربيت ديني كنند نه تنها نتيجه مثبتي حاصل نخواهد شد كه عكس آن هم به دور از انتظار نيست، لذا آن چنان كه گذشت شهيد بهشتي بر اين امر تأكيد فراوان و جدي داشته‌اند.
د: جدايي ميان مربيان و مخاطبان: زماني كه سخن از تربيت ديني به ميان مي‌آيد، نمي‌توان از نقش روحانيون در اين راستا و تأثيراتي كه اين قشر معنوي در سطح جامعه دارند، چشم‌پوشي نمود، لذا اگر در لابلاي مباحث در جايي سخن از مربي و معلم آورده مي‌شود و در جاي ديگر از روحاني سخن به ميان مي‌آيد،  بدين خاطر است كه روحانيون هم به عنوان مربيان قلمداد شده و فراتر از آن بر روي مربيان ديگراني تأثير داشته و خود مربي سازند؛  لذا شهيد بهشتي در رهنمودهاي ارزنده خود به اين قشر كارساز عنايت و توصيه‌هاي ويژه‌اي داشته است.

۱- حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،صص۱۵۶-۱۵۵

۲- يغما(بي تا)،ص۲۳

۳- پيشين،ص۸۳

۴- بقره،آيه ي ۲۸۶

۵- ر.ك.حسيني بهشتي(۱۳۸۱)،نقش آزادي در تربيت كودكان،ص۳۳

۶- دلبري(بي تا)،ص۱۲،به نقل از:برومند(۱۳۷۹)،ص۳۰۴

۷- ر.ك.حسيني بهشتي(۱۳۷۹)،دكتر شريعتي جستجو گري در مسير شدن،ص۶۵

۸- حسيني بهشتي(۱۳۷۹)،دكتر شريعتي جستجو گري در مسير شدن،ص۴۶

۹- حسيني بهشتي(۱۳۸۲)،ص۴۴

دكتر دلبري در صفحه۱۳ مقاله خود ، مندرج در سايت رشد، دراين باره چنين اظهار مي‌دارد كه: «شهيد بهشتي در تبيين روحانيت در اسلام، خدمت به مردم وگره‌گشايي از كار مردم را از جمله نقش‌هاي مهم آنان برمي‌شمرد و معتقد است كه آنان در اين نقش، پيام اسلام را بهتر تبليغ كنند، زيرا رابطه دين و دنيا را به بهترين وجه ترسيم مي‌نمايند ودينداري را از انحصار در نماز وعبادت‌هاي خاص خارج مي‌كنند.»[۱]
و نيز شهيد مطهري در اين خصوص چنين مي‌گويد كه: «در اسلام ،روحاني ومردم ماهي وآب هستند. روحاني با مردم و در مردم زنده است و بدون مردم و جدا از آنها نمي‌تواند رسالتش را ايفا كند... تبيين اسلام اصيل، تهذيب اخلاق، روشنگري و... با حضور در ميان مردم امكان‌پذير است. ... دشمن با فهم دقيق اين موضوع، همواره براي متزلزل كردن اين ارتباط تلاش مي‌كند تا قصه زمان رضاخان تكرار شود.[۲]»[۳]
شهيد بهشتي ساير آسيب‌هايي را كه جريان روحانيت به عنوان متربيان و داعيان رفتار ديني دراسلام به آن مبتلا شده است، عبارت از موارد زير مي‌داند:

·        «۱- تظاهر به زهد، تقوا و باز شدن دكان‌هاي تازه تجارت.

·        ۲- دوري كردن و سر باز زدن از هرگونه مسئوليت و وظيفه  با تمسك به عناويني همچون"بندگان مقرب خدا".

·        ۳- تن ندادن به كار وكوشش و كسب حرفه (آنها خواندن نماز، عبادت كردن و بيان آيات را حرفه خود قرار دادند.)

·        ۴- خود را مستجاب‌الدعوه وگره‌گشاي مشكلات مردم در درگاه خدا شمردند و بابت نوشتن ادعيه و...پول اخذ مي‌كردند.

·        ۵- عدم تقيد به شريعت با تمسك به اينكه به مقام يقين رسيده‌اند.

·        ۶- منحصر كردن كسب دانش ديني به طبقه خود جهت تسلط برمردم.»[۴]

·        هـ : عدم برخورداري از جاذبه:
کودکان و دانش‌آموزان هميشه به دنبال الگوئي مي‌گردند که رفتار خود را با کردار ايشان محک زنند و معمولاً از وجود والدين، معلمان و بزرگ‌ترها بدين خاطر بهره مي‌گيرند. اين امر مسئوليت والدين و مربيان را سنگين‌تر مي‌کند.  اگر الگوهاي دانش آموزان الگوهاي جذابي باشند، تذکرات نصايح، پيام‌ها و تمام نکات تربيتي نيز جذاب مي‌شود و اگر الگو، الگوي جذابي نباشد، متربي از دين بري مي‌گردد.

تجربه و علم روان‌شناسي ثابت كرده است كودكان به طور عام و دانش اموزان به طورخاص، از الگويي تقليد مي‌كنندكه داراي اين ويژگي‌ها باشد:

·         *جذابيت داشته باشد.

·        *رابطه گرم داشته باشد.

·        *قدرتمندباشد، به‌ويژه بتواند پاداش و تنبيه را اعمال كند. (مثلاًرفتارزندانيان شبيه به زندانيان مي‌شود).

·        *از نظر جنسي شباهت به مشابه‌گر داشته باشد.

·        *با ارزش‌هاي موجود در جامعه هماهنگ باشد.»[۵]
 

لذا الگوهاي موفق(معلمان ومربيان كارآمد سعي برآن دارند تا با مدنظر قرار دادن اين موارد، درتربيت ديني دانش‌آموزان ومتربيان موفق باشند.
از رموز موفقيت نبي‌مكرم اسلام(ص) به عنوان بزرگ مربي تاريخ اسلام و ائمه معصومين(ع)، به‌ويژه حضرت علي(ع) در تربيت ديني و دعوت به اسلام، داشتن قوه جاذبه قوي ايشان بود كه اين امر به عنوان الگويي بسيار مهم براي مربيان اين زمان و پس از آن به حساب مي‌آيد، لذا مربيان عزير با مطالعه و تأمل در تاريخ اسلام و عكس‌العمل‌هاي زيباي بزرگان با رفتارهاي ناملايم، و دعوت مخالفان به اسلام به اعمال خود، مي‌توانند در تربيت ديني مخاطبان موفق شوند.
آري از صفات مربيان برجسته، جذاب بودن است. اين گونه مربيان با تأسي از پيامبر عظيم‌الشأن اسلام(ص)، با گفتار و رفتار خود ديگران را جذب مي‌كنند.  هرچه اين نيرو در مربي بيشتر باشد، احتمال موفقيتش نيز بيشتر خواهد بود. شهيد بهشتي نظر خود را نسبت به قشر روحاني (كه البته مي‌توان آن را به ديگر مربيان نيز تعميم داد)چنين بيان مي‌كند: «روحانيون زبده در برخورد با كساني كه دچار انحراف شناختي در باره اسلام بودند، مي‌كوشيدند اينها را در درجه اول جذب كنند. بعضي‌ها خوش‌سليقه نبودند، از همان اول دعوا مي‌كردند، بنابراين بيشتر دفع مي‌كردند.»[۶]
البته جاذبه به‌تنهايي نيز خطرساز است. آنچه كه ازعلي(ع) به يادگارمانده است، جاذبه و دافعه وقت‌شناسانه آن حضرت است. شهيد بهشتي ضمن اصرار بر داشتن جاذبه در گفتار و رفتار، بر آسيب‌زا بودن جاذبه بدون دافعه تأكيد مي‌كند: «هر انسان مكتبي، خود به خود دافعه هم دارد. آنهايي كه مي‌خواهند سراپا جاذبه باشند، بدون دافعه، اينها صلح‌جوهايي هستند كه خود دچار نوعي التقاط وانحرافند.» [۷]
و: ناآگاهي از زمان:
رسيدن به هدف و نتيجه رضايت‌بخش تربيت ديني بدون شناخت زمان حال  ومردمي كه در آن زندگي مي‌كنند ميسور نخواهد بود. از منظر شهيد بهشتي براي تعليم و تربيت مردم، علاوه بر دانش كامل نسبت به قرآن كريم، سنت و سيره معصومين، شناخت مردم و زماني كه در آن زندگي مي‌كنند، ضرورت دارد.[۸]  زيرا شناخت زمان به‌راستي تأثير مستقيم در بليغ بودن مربي تربيتي ديني دارد:
«بلاغت مربوط به الفاظ نيست، بلكه به اين است كه شما(مربيان) دائماً در فرهنگ معنوي واخلاقي، سياسي و اجتماعي روزحضور داشته باشيد. بايد بدانيد امروز جوان‌ها چه كتاب‌هايي را مي‌خوانند، چه سئوالاتي برايشان مطرح است. توده‌هاي مردم چه سئوالاتي برايشان مطرح است...»[۹]
به نظر شهيد بهشتي شرط استقبال از گفته‌ها ونوشته‌ها از سوي خواص آن است كه متناسب با زمان باشد.[۱۰]
همچنين براي دعوت جهانيان به اسلام نيز شناخت جو حاكم بر جهان امروز را ضروري مي‌داند و معتقد است: «بايد نيازمندي‌ها وآمال آنها را شناخت و بر اساس آگاهي‌هاي به دست آمده، تصميم‌هاي مقتضي اتخاذ شود.»[۱۱]

۱- به نقل از حسيني بهشتي(۱۳۸۳)،صص۲۹۶-۲۹۷

۲- چرا كه ان زمان تفرقه اي جدي بين اقشار مختلف با روحانيت اتفاق افتاد.

۳- به نقل از حسيني بهشتي(۱۳۸۳)،صفحات۳۱۳و۳۰۱و۳۲۸

۴- دلبري(بي تا)،ص۱۴،به نقل از:حسيني بهشتي(۱۳۸۳)،صص۳۸۶-۳۸۵

۵- احدي ،حسن وبني جمالي،شكوه السادات(۱۳۷۹)،ص۱۴۱

۶- حسيني بهشتي(۱۳۸۳)،ص۲۹۴

۷- همان

۸- ر.ك.حسيني بهشتي(۱۳۸۳)،ص۳۱۳

۹- حسيني بهشتي(۱۳۸۳)،ص۳۰۳

۱۰- ر.ك.همان،ص۲۹۸

۱۱- حسيني بهشتي(۱۳۸۲)،ص۶۱

امام علي(ع) درباره ضرورت زمان‌آگاهي مي‌فرمايند:«العالم بزمانه لاتهجم عليه اللوابس»[۱]«شبهات به كسي كه زمان خود را مي‌شناسد، يورش نمي‌آورد» وحال آنكه شبهات آز آفات تربيت ديني محسوب مي‌گردند. در جاي ديگر مي فرمايند: «در معرفت انسان،همين بس كه...زمان خود را بشناسد.»[۲]

دشمن‌شناسي يكي ديگر از ابعاد زمان‌شناختي است، زيرا دشمنان اسلام و دين در هر برهه از زمان به اقتضاي روز و با حربه‌اي نو برآنند كه اهداف اسلام را زمينگير كنند و اين مربيان ديني هستند كه به منظور نيل به اهداف تربيت ديني، با آگاهي و زيركي، با اين ترفند دشمن مبارزه مي‌كنند وتربيت ديني را تحقق مي‌بخشند.

جمع‌بندي:

آنچه كه از اين مقاله حاصل مي‌شود اين است كه: "غرض از تربيت ديني مجموعه‌اي از اقدامات وتلاش‌ها در در زمينه‌سازي براي ايجاد دگرگوني در فكر و عمل است كه منطبق با آن فكر و عمل و داراي جنبه هاي موضع‌گيرانه براساس آن باشد."

تربيت ديني از اهميت وافري برخوردار است كه اين اهميت در جامعه امروز به خاطر پرتگاه‌هايي كه براي جوانان و نوجوانان وجود دارد، بيشتر احساس مي‌شود. در راستاي رسيدن به تربيت ديني، همان گونه كه به برنامه‌ريزي نياز است، شناخت موانع و آسيب‌ها نيز ضروري است. در اين زمينه مي‌توان از نظرات و ديدگاه‌هاي شهيد بهشتي كه خود درعرصه تعليم وتربيت فعاليت داشته‌اند، به‌نحو مطلوب استفاده كرد. شهيد بهشتي تعليم وتربيت ديني را در يك الگوي ارتباطي قرار داده است. دريك سوي آن متوليان رسمي تعليم وتربيت(فرستنده) قرار دارند كه شامل والدين، معلمان و روحانيت هستند.    اين عناصر در فرايند تربيت ديني با ارائه محتواي مناسب(پيام)، درمتربيان(گيرنده)، شناخت و نگرش ايجاد مي‌كنند. بايد گفت كه پيام‌ها در اين الگو بايد متقن و با توجه به شرايط زمان و نيازهاي مخاطبان باشد. عنصر ديگري كه در الگوي مورد نظر شهيد بهشتي اهميت دارد، روش انتقال مفاهيم با ايجاد رفتارهاي خاص از جمله در شكل گفتار و رفتار مخاطبان باشد.

شهيد بهشتي (ره) براساس اين الگو، نقش محيط، خانواده، دوستان وهمسالان، مربيان و معلمان و روش انتقال را مهم مي‌داند. آسيب‌ها وچالش‌ها وموانع تعليم و تربيت ديني از ديدگاه شهيد بهشتي(ره) به‌طور خلاصه در ابعاد زير بيان مي‌گردد:

۱- زمينه‌ها: آسيب‌هايي كه دراين حوزه وجود دارند، عبارتند از: بي‌توجهي به نيازهاي جسمي، بي‌توجهي به نقش الگويي والدين، تضاد ميان دو نسل، دوستان نامناسب، ناهماهنگي وتضاد ميان اهداف و برنامه‌ريزي‌هاي محيط اجتماعي، رسانه‌ها و حكومت با برنامه‌ها و اهداف تعليم و تربيت ديني.

۲- منابع ومحتوا: آسيب‌هايي را كه مي‌توان در اين حوزه نام برد از اين قرارند:  حذف عقل از منابع شناخت، محدود كردن منبع شناخت به قرآن كريم با شعار«حسبنا كتاب الله» وتفسير به راي و تمسك به روايات مجعول وضعيف.

۳- اصول وروش: بي‌توجهي به دعوت عملي و تأكيد بردعوت زباني و بي‌توجهي نسبت به نقش آزادي و اگاهي در ميان اصول تربيتي از مهم‌ترين آسيب‌هاي اين حوزه به شمار مي‌آيند.  مي‌توان گفت كه مريدپروري، بي‌توجهي به نقش الگويي الگوهاي ديني و همچنين بي‌توجهي به اصل تشويق  وتنبيه در رتبه‌هاي بعدي آسيب‌هاي اين حوزه است.

۴- مربيان: مطابق نبودن قول و فعل، بي‌توجهي به تفاوت‌هاي فردي وگروهي،"غيرمحوري" به جاي حق محوري، نشناختن زمان،  بي‌بهره بودن از جاذبه و نقش الگويي مناسب نداشتن، از آسيب‌هاي موجود دراين حوزه است. از ديدگاه شهيد بهشتي(ره)، تطابق نداشتن قول و فعل بيشترين آسيب را در اين حوزه در پي دارد.

بي‌توجهي به آسيب‌هاي موجود در زمينه تعليم و تربيت ديني ، از تحقق تربيت ديني جلوگيري و ما را از هدف دور مي‌كند، پس بايد با آگاهي كامل و حساسيت لازم، آفات وآسيب‌ها را شناخت و در رفع آن همت گماشت.

راهكارها:

با توجه به اهميتي كه تعليم و تربيت ديني دارد و از ضروريات آن نيز صحبت به ميان آمد، صاحب‌نظران و خبرگان اين حيطه بايد به ارائه راهكارهائي بپردازند تا با اجراي آنها بتوانيم به اهداف بلندمدت و كوتاه مدت تربيت ديني دست يابيم. آنچه دراينجا بيان مي‌گردد، راهكارهايي است كه در راستاي مطالب بيان شده دراين مقاله ارائه شده است:

۱- ارتقاي سطح علم و ايمان نسبت به تربيت ديني براي مربيان، متربيان،  خانواده‌ها وآحاد جامعه به طرق جذاب و كارآمد و بهره‌گيري از برنامه‌هاي تلويزيوني و رسانه‌هاي جمعي در اين زمينه.  

۲- تبيين وضع موجود و پرداختن به ضرورت تربيت ديني در عصر حاضر به منظور ايجاد انگيزه در اين زمينه.  

۳- زمينه‌ها: ارتقاي آگاهي خانواده‌ها و مربيان در زمينه توجه به نيازهاي جسمي مؤثر برتعليم و تربيت ديني، ارائه الگوي مناسب توسط والدين به عنوان افرادي بسيار تأثيرگذار، نظارت بردوستان متربيان و فرزندان و راهنمايي  آنها درانتخاب دوست، تهيه برنامه‌هاي رسانه‌اي منطبق با تربيت ديني، توجه ويژه حكومت به عنوان جهت‌دهنده به ساير عوامل از جمله نهادهاي تربيتي،  رسانه ها و محيط اجتماعي به تعليم وتربيت ديني و استفاده از افراد دلسوز،  متخصص و كارآمد دراين راستا.

۴- منابع و محتوا: دوري از تفسير به رأي وعدم تمسك به روايات مجعول وضعيف و دامن نزدن به اين قضايا، محدود ننمودن منبع شناخت به قرآن مجيد، بهره‌گيري از عقل در منابع شناخت. استفاده از وجود متخصصان حوزه تربيت ديني وروحانيون در نيل به اين اهداف.

۵- اصول وروش‌ها: تأكيد بردعوت عملي به جاي دعوت زباني، توجه به نقش آزادي وآگاهي، توجه به نقش تشويق وتنبيه وبهره‌گيري مناسب از آنها.

۶- مربيان: توجه مربيان به هماهنگي عمل وگفتار، توجه مربيان به تفاوت‌هاي فردي وگروهي و انتخاب شيوه مناسب دعوت براساس همين تفاوت‌ها و ظرفيت‌ها، اهتمام به "حق‌محوري" به جاي "غيرمحوري"، سعي مربيان در ارتقاي علم و آگاهي خود نسبت به شناخت زمان، جذابيت مربيان درظاهر، قول،فعل و...براي مخاطبان، ايجادرابطه  دوستانه بين مربي ومتربي.

راهكارهاي ديگر عبارتند از:

- شناسايي، تشويق ومعرفي خانواده‌هاي موفق در تربيت ديني فرزندان.

- شناسايي، تشويق و معرفي مربيان و مراكز آموزشي موفق در تربيت ديني متربيان.

- شناسايي، تشويق و معرفي متربيان ديني واسلامي.

- اجراي طرح ارتباط بين روحاني و مدرسه.

- ايجادكارگاه‌هاي تخصصي وجلسات تبادل تجارب در اين زمينه براي مراكز تعليم و تربيت.

- برگزاري دوره‌هاي ضمن خدمت زود بازده براي متوليان امر تعليم وتربيت.

- احياي هرچه بيشتر نهاد مقدس امور تربيتي و شناسايي و به كارگيري مربيان لايق ، كارآمد و دلسوز.

و...

سخن آخر و قدرداني:

گرچه پرداختن به امر مهم تعليم وتربيت ديني وآسيب‌شناسي آن ،آن هم از منظر استاد فرزانه‌اي همچون آيت الله دكترشهيد بهشتي(ره)از عهده  نوشتاري چند سطري خارج است، ولي باز خدا را شاكرم كه اين فرصت را به حقير عنايت فرمود تا درحد بضاعتِ ناچيزِ خود و در پاسخ به فراخوان شهداي هفتم تير و بهره گيري از نظرات و استفاده از پژوهش‌هاي اساتيد بزرگوار در اين زمينه، به نگارش اين اثر معنوي بپردازم. در پايان جاي دارد از دبيرخانه محترم "كنگره شهداي هفتم تير" كه اين زمينه را فراهم نمودند تا علاقمندان در اين حيطه قلم بزنند و بدين شكل موجبات معرفي هرچه بيشتر شهداي اين حادثه دلخراش، مخصوصاً شهيد فرزانه آيت الله شهيد بهشتي(ره) را فراهم نمايند، كمال تشكر وقدرداني را به عمل آورده و توفيقات روز افزون اين عزيزان را از خداوند متعال مسئلت نمايم.

۱-الكافي:۱/۲۷/۲۹

۲-محمدي ري شهري،محمد(۱۳۸۱)،ص۶۹

منابع ومآخذ

الف:كتاب‌ها:

۱- قرآن مجيد، آيات واحاديث.

۲- نهج البلاغه(۱۳۷۹)،ترجمه عبدالمحمدآيتي، قم، دفتر انتشارات اسلامي.

۳- احدي،حسن؛ بني جمالي،شكوه السادات(۱۳۷۹)، روان شناسي رشد، تهران، انتشارات پرديس.

۴- باقري،خسرو(۱۳۸۴)،نگاهي دوباره به تربيت اسلامي،ج۲،تهران: انتشارات مدرسه.

۵- برومند،سيد مهدي(۱۳۷۹)، شيوه هاي تعليم در قرآن وسنت، رشت: انتشارات مبين.

۶- (علامه)حراني(۱۳۶۶)، تحف‌العقول عن آل‌الرسول، به تصحيح: علي اكبرغفاري، انتشارات اسلاميه.

۷- حسيني بهشتي، سيد محمد و ديگران(۱۳۸۱)، آزادي، هرج ومرج، زورمداري، تهران: نشر بقعه.

۸- حسيني بهشتي،سيد محمد و ديگران(۱۳۸۰)، بايدها ونبايدها، تهران: نشربقعه.

۹- حسيني بهشتي،سيد محمد  وديگران(۱۳۷۹)، دكتر شريعتي: جستجوگري در مسيرشدن، تهران: نشربقعه.

۱۰- حسيني بهشتي، سيد محمد و ديگران(۱۳۸۵)، روش برداشت از قرآن، تهران: نشربقعه.

۱۱- حسيني بهشتي،سيد محمد و ديگران(۱۳۷۹)، سرود يكتا پرستي، تهران: نشربقعه.

۱۲- حسيني بهشتي،سيد محمد و ديگران(۱۳۸۲)، عدالت وحق و باطل از ديدگاه قرآن، تهران: نشربقعه.

۱۳- حسيني بهشتي،سيد محمد و ديگران(۱۳۸۴)، موسيقي وتفريح دراسلام، تهران: نشربقعه.

۱۴- حسيني بهشتي،سيد محمد و ديگران(۱۳۸۱)، نقش آزادي در تربيت كودكان، تهران: نشربقعه.

۱۵- حسيني بهشتي، سيد محمد و ديگران(۱۳۸۳)، ولايت، رهبري، روحانيت، تهران: نشربقعه.

۱۶- رشيد پور، مجيد(۱۳۷۵)، آشنايي با تعليم وتربيت اسلامي با تأكيد برروش‌ها، تهران: انتشارات انجمن اولياء ومربيان.

۱۷- شكوهي يكتا، محسن(۱۳۷۳)، تعليم وتربيت اسلامي(دوره كارداني تربيت معلم)، تهران، انتشارات شركت چاپ و نشر ايران.

۱۸- عباسي مقدم، مصطفي(۱۳۷۱)، نقش اسوه‌ها در تبليغ و تربيت، تهران: نشرسازمان تبليغات اسلامي.

۱۹- عظيمي، سيروس(۱۳۷۲)، روانشناسي كودك، تهران: انتشارات صفار.

۲۰- قائمي،علي(۱۳۷۴)، نگرش و رفتار ديني در دانش‌آموزان، تهران: انتشارات اميري.

۲۱- الكليني رازي، محمد بن يعقوب بن اسحاق(۱۴۰۱ه ق)، الكافي، تحقيق: علي اكبرالغفاري، الطبعه الرابعه، بيروت، دارالكتاب الاسلامي.

۲۲- كوهن،لوئيز- مانيون،لارنس(۱۳۷۲)، راهنماي علمي تدريس، ترجمه  فاطمه شاكري، مشهد: انتشارت جهاد دانشگاهي.

۲۳- محمدي ري شهري، محمد(۱۳۸۱)، حكمت نامه بسيج، چاپ اول، قم: انتشارات موسسه فرهنگي دارالحديث.

۲۴- محمدي ري شهري، محمد(۱۳۷۵)، ميزان الحكمه، قم: دارالحديث.

۲۵- مطهري، مرتضي(۱۳۶۸)، حماسه حسيني، ج۱، چاپ چهاردهم، قم: انتشارات صدرا.

۲۶- مطهري،مرتضي(۱۳۷۰)، علل گرايش به ماديگري، تهران: انتشارات صدرا.

۲۷- معين، محمد(۱۳۸۱)، فرهنگ فارسي، تك‌جلدي، تهران: انتشارت سرايش.

۲۸- يغما، عادل(بي تا)، طراحي آموزشي، تهران: انتشارات مدرسه.

ب: مقاالات و پايان‌نامه‌ها

۱- حاجي ده آبادي، محمد علي(بي تا)، آسيب‌شناسي تربيت ديني، پايان نامه كارشناسي ارشد، قم: پژوهشكده حوزه ودانشگاه.

۲- حسين زاده، اكرم- تقي زاده، محمداحسان(۱۳۸۳)، «تربيت وروش‌هاي آن از منظرمولا علي(ع)». ماهنامه تربيت، شماره۳، صص۴۵-۴۰

۳- دلبري، سيدمحمد(بي تا). «آسيب‌هاي تعليم و تربيت ديني از نگاه آيت‌الله دكتر شهيد بهشتي». تاريخ دريافت:۲۵ /۲/۸۸، ساعت دريافت:۱۳:۴۱ ، سايت اينترنتي رشد.

۴- كارشناسي تربيت سياسي اجتماعي استان مركزي(۱۳۷۹)، «تربيت ديني چرا وچگونه؟»، ماهنامه تربيت، شماره دوم، صص۲۷-۲۳

۵- كردي، عبدالرضا(۱۳۷۹)، «نياز وانگيزه درتربيت ديني دانش‌آموزان ابتدايي»، رشد آموزش ابتدايي،شماره۸، صص۲۵-۲۲

دیدگاه‌ها

ناشناس 18:28 - 1402/10/10

مطالبی واقعا مفید و نیاز جامعه خصوصا پدر و مادر بود

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.